خیمه محبان

ما را حرجی نیست اگر اشک فشانیم.... زیرا که در این بادیه جز نور نکشتیم

خیمه محبان

ما را حرجی نیست اگر اشک فشانیم.... زیرا که در این بادیه جز نور نکشتیم

شعر از باقر .ز

در انتظار یار خود

شبها به دنبال کسی در کوچه ها نجوا کنیم

با خود بگوییم ای خدا کی ماه را پیدا کنیم؟

در ظلمت نفس لعین غرقیم و تنها  مانده ایم

 پس ای رفیقان دوستان کی نفس را تنها کنیم؟

 ما منتظر برکیستیم؟ ما مدعی بر چیستیم؟

ای وای بر ما، تابه کی خون بر دل زهرا کنیم؟

ای هیئتی بنگر بخود ما هیئتی هستیم و بس

 ارباب خود را تا به کی آواره ی صحرا کنیم

این نامه ی اعمال ما هر هفته چون دستش رسد

 این را بگویم بس بود ما خویش را رسوا کنیم

در انتظار یار خود باید سر و جان را دهیم

چشمان خود را پر ز خون دریای بی همتا کنیم

باشد که روزی  اید و ما بی کسان را بنگرد

تا جان  فدای دیدن آن قامت رعنا کنیم

 

نظرات 1 + ارسال نظر
سارا یکشنبه 16 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 07:11 ب.ظ http://afsps.blogsky.com

وبلاگتان خیلی قشنگه التماس دعا اما من بلد نیستم تازه یاد گرفتم وبلاگ را چطور میسازند هنوز بلد نیستم مثل شما حاشیه دار کنم وهنوز یادنگرفتم چطور وبلاگی بنویستم برای انتظاریون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد