خیمه محبان

ما را حرجی نیست اگر اشک فشانیم.... زیرا که در این بادیه جز نور نکشتیم

خیمه محبان

ما را حرجی نیست اگر اشک فشانیم.... زیرا که در این بادیه جز نور نکشتیم

منم عمو هستم....


 

 الان ساعت حدود 12...خیلی خوشحالم ....آخه برای اولین بار عمو شدم......هنوز اسم این برادر زاده ی ما معلوم نیست.....یکی میگه حامد ..یکی میگه علی... یکی میگه حسین ولی هنوز هیچی معلوم نیست  ....به قول سیاسیون: رایزنی ها هنوز ادامه دارد......راستش هیچکدوم هنوز فکری برای اسم نکردن ......این بچه فعلا بی نام......آره دیگه به عموش (یعنی من) رفته آخه مادرم میگه تا روزی که برات شناسنامه  گرفتیم هنوز اسمت معلوم نبود.... بابات از ثبت احوال زنگ زد گفت اسمت رو محمود گذاشته....... احتمالا سر انجام این بچه هم مثل ما باشه.......... خیلی خوشحالم............. یا علی



اینم یه عکس دیگه از مناظر استانمون




نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] سه‌شنبه 1 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 04:57 ب.ظ http://www.yosEfe.persianblog.com/

سلام تبریک میگم با آرزوی سلامتی برای اون کوچولو نازنین. من اومدم برات بالا کامنت بزارم این صفحه باز نشد یه چیزی میخواستم بگم اینکه تعداد کامنت ها مهم نیست مهم خود مون هستیم. موفق باشید حتما سر بزنید.

سلام...از اینکه به من سر زدید خیلی ممنون....حرفتون هم درست ...
اینم یه شعر از شیخ بهایی تقدیم به شما(البته ربطی به این حرفا نداره جهت یادگاری عرض می کنم)

بر در میکده دوش زاهدی دیدم مست
تسبیح بگردن وصراحی در دست
گفتم ز چه در میکده جا کردی گفت
از میکده هم بسوی حق راهی هست


یا علی


واقعا التماس دعا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد