خیمه محبان

ما را حرجی نیست اگر اشک فشانیم.... زیرا که در این بادیه جز نور نکشتیم

خیمه محبان

ما را حرجی نیست اگر اشک فشانیم.... زیرا که در این بادیه جز نور نکشتیم

بسم رب شهر رمضان

 

امام سجاد(ع): غیبت او چون غیبت یوسف و رجعت او چون عیسی است که بسیاری از مردم زنده بودن او را انکار می کردند

 

رخسار بی مثالت

 

این روزها دلم خیلی هوای حرم حضرت معصومه(س) رو کرده...دو سالی میشه نرفتم.....بی بی جان یا معصومه خیلی نوکرتم

 

کبوتر هوایی حضرت معصومه منم

صبح تا غروب تو حرم عمه  جونم پر میزنم

کویر قم زیمن تو بهشت رو زمینه

بیچاره اونی که نیاد قبر تو رو ببینه

..............................

 

چند شب پیش خیلی به این فکر کردم که چی شد که دو باره طالب دیدار شدم...به خودم می خندیدم گفتم آخه با چه توشه ای با چه اعتباری با چه آبرویی؟؟!!تو که چیزی نداری .خیلی بهتر از تو ،توصف طالبان دیدار مهدی اند. با چه امیدی دنبال مهدی(عج) راه افتادی و میگی آقا دوست دارم ببینمت؟

خیلی از این حرف ها نگذشته بود یاد داستان اون پیر زن افتادم که با یه کلاف اومد  گفت من هم میخوام یوسف رو بخرم ..گفتند پیر زن  تمام ثروتمندان جمع شدند که یوسف رو بخرند حالا تو با یه کلاف اومدی؟؟ پیر زن گفت : این کلاف تمام سرمایه ی منه من همه ی سرمایم رو براش میدم دوم اینکه اگه یو سف رو به من هم نفروشند به هرحال من هم کنار این همه ثروتمند تو صف خریداران یوسف قرار دارم. چه افتخاری از این بالا تر که  جزئ خریداران  یوسف باشی!! آره منم  با همه ی سرمایم اومدم همه ی سرمایه ی من این جون نا قابل ... من همه ی سرمایم رو کف دستم گرفتم تا یوسف زهرا رو  ببینم حتی برای 5 دقیقه حتی از دور حتی اگه اصلا حواسش به من نباشه...فقط میخوام ببینمش...آره میدونم جون من  در مقابل دیدن او حتی از کلاف اون پیر زن کم ارزش تره  اما چه افتخاری بالا تر از اینکه تو ، تو صف مشتاقان دیدار مهدی فاطمه وایسی کنار اونهایی که سالهای عمرشون رو به ریاضت وزهد گذروندن تا ببیننش...وه چه صف طولانییه!!!  چه ادمایی اینجان...خیلی ها رو میشناسم چه آدمای بزرگی اومدن یعنی میشه بین اینهمه یه روزی نوبت به مام بیفته...قربون صورتت برم یا بن الحسن...چقدر برام سخت ودرد آوره که تو خیابون و مسجد و دانشگاه  و.... برم  دیگران رو ببینم اما تو رو نه

چقدر سخته گوشم همه نوع صدایی رو بشنوه غیر از صدای مناجاتت رو..یعنی میشه ما ماه رمضان قرآن سر گرفتنت رو ببینیم؟....چقدر سخته  اگه یه روز بفهمم که تو لحظاتی  به فکر من بودی در حالی که من اون لحظه تو رو فراموش کردم...آخی چقدر سخته اگه یه روز برسه که تو بیایی و همه تو رو ببینن و من اون روز زنده نباشم...یا باشم ولی بهم بگن برو گم شو تو با این کوله ی پر از گناهت میخوای مهدی رو ببینی ؟ نکنه نوکرات بهم بگن برو گم شو؟؟!!

کاش این شعر جواب تو به ما نباشه!!

 

گفتم که عاشقم بر رخسار بی مثالت

گفتا مزن دم از عشق ای رند هرکجایی

گفتم در انتظارم عمریست تا بیایی

گفتابرو از این در ای زاهد ریایی

گفتم که توبه کردم بگذر ز کرده هایم

گفتا دروغ محض است دائم تو در خطایی

گفتم که تو کریمی ،گفتا نه بر تو بی خیر

گفتم گناه من چیست ،گفتا که بی وفایی

گفتم چرا حبیبا با ما تو این چنینی ؟

گفتا که حقت اینست از بس که بی حیایی

گفتم  فراق تا کی؟ گفتا  که تا تو هستی!!!

گفتم که در فراقت بگذار تا بمیرم

گفتا سزد بمیری در حسرت جدایی!!

گفتم  که حرفت اینست؟؟؟

گفتا سخن همان است!!!

 

 

هنوز هم منتظرت هستم یابن الحسن

نظرات 5 + ارسال نظر
علی پنج‌شنبه 14 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 05:46 ب.ظ http://www.goog10.blogsky.com

عشق یعنی انتظار منتظر
انتظار ظهور اگر با دل باشه عین ظهوره.
موفق باشی

(یک دنیا پدر ) پنج‌شنبه 14 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 06:06 ب.ظ http://ydpedar.persianblog.com/

افطار به می کرد بَرَم پیر خرابات
گفتم که تو را روزه به برگ و ثمر افتاد
با باده وضو گیر که در مذهب رندان
در حضرت حق این عملت بارور افتاد

نرگس پنج‌شنبه 14 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 09:52 ب.ظ

سلام قبلش بگم که یادت نره دم افطار دعام کنی.. بعد هم در جواب اون سوالم باید بگم خیلی ممنون هم از شما هم از دوستتون اما من هنوز حس میکنم یه چیزایی برام مبهمه... امام چطور همسرانشون رو انتخاب میکنن مسلما اگه همسر داشته باشند همسرشون باید خیلی خاص باشه که با وجود همسر بودن با امام هنوز مکان امام نامعلومه ...آیا اونها مثل انسانهای عادی هستن یا خاصند...یا اصلا همسرانشون میدونن که همسر امام زمان هستند؟؟؟ شاید اونها هم نمیدونن... اینا سوالاتیه که برام حل شدنی نیست....
در مورد دوستی با نامحرم هم باید بگم...من با اون کسی که تو بلاگم گفتم دوست نیستم ایشون فقط همکلاسی من هستن.. اما بخاطر بیشتر از 4 سال آَشنایی با ایشون یه کم تشریفات رو کنار میذاریم..همه همینطور هستیم و اگر به جای شما میگیم تو دلیل بر این نیست که اون اجازه هر طور رفتاری رو داره... مگه من با تو دوست نیستم...؟؟ مگه من با خیلی از پسرهای دیگه حرف نمیزنم... حرف زدن دلیلی بر داشتن نوع خاصی از رابطه که من تا حدود زیادی مخالفش هستم نیست.حرف زدن منه که تعیین کننده حدو حدود برای جنس مخالفه... و خدا رو شکر کسی جرات نداره طور دیگه ای رفتار کنه با من... از تذکرت ممنونم...

شکوفه جمعه 15 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 02:08 ق.ظ http://haramedelam.blogsky.com

سلام .. با آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما .. در پناه حق

گلی جمعه 15 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 05:18 ب.ظ http://golbanoo.blogfa.com

دیدن آقا چقدر می تونه تو زنگی ما آدما نقش داشته باشه؟من نمی گم آرزوشو ندارم اصلا اما هدف ای نیست هست؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد