خیمه محبان

ما را حرجی نیست اگر اشک فشانیم.... زیرا که در این بادیه جز نور نکشتیم

خیمه محبان

ما را حرجی نیست اگر اشک فشانیم.... زیرا که در این بادیه جز نور نکشتیم

آخرش یتیم شدم


تروخدا بیاید در خونه ی علی بریم...بیچاره شدیم...دیدی آخرش ما رو یتیم کردن....دیدی چش نداشتن بابای مهربونمون رو ببینن....اون نامرد وقتی بدستور علی(ع) براش شیر بردند....داشت میخندید گفت کار علی تمومه!!! من1000 درهم دادم شمشیرم رو زهر آگین کردن اگه علی رونکشه شمشیرم رو نفرین میکنم......ببین خدا مگه چه بغضی از علی داشتند...آخی نمیدونم چرا این روزا دلم غیر کوفه همش مدینه میره....

تو هم با کوفه همدستی مدینه

نمک خوردی ولی پستی مدینه

اون حرامزاده ی ملعون (عمر)تو نامه ش به معاویه ماجرای خانه ی زهرا(س) رو شرح میده...میگه قبل از اینکه در کاملا باز بشه زهرا با دست میخواست مانع ورود من بشه ..رفتم تازیانه رو از قنفذ گرفتم ...چنان با تازیانه به زهرا زدم که یه ناله ی سوزناکی زد گفتم الان زمین تمام اهلش رو فرو میبره دلم سوخت خواستم منصرف بشم....اما وقتی یاد علی وحرص طمعش برای کشتن قریش (کفار) افتادم کینه ام فوران کرد وقتی زهرا مقابلم ایستاد چنان باسیلی از روی چادر بهش زدم که زمین افتاد.........یا زهرا یازهرا یازهرا.......امام زمان من میگم علی این روزا راحت میشه...آره راحت میشه...علی جان تو راحت میشی اما به ما بگوما چکار کنیم...میخوای حسن رو تنها بگذاری ....میخوای حسین رو تنها بگذاری نمیبینی چقدر داره گریه میکنه ...ببین صورتش چقدر شبیه روزایی شده که زهرا رو ازدست دادی ببین چشماش رنگ خون گرفته...باباجون بازینب چه میکنی دخترت تاب مصیبت تو رونداره.... میگن امام علی بعد ضربت خوردن هی از هوش می رفت یه بار وقتی بیهوش بود حسن اونقدر گریه کرد که اشکش روی صورت بابا افتاد ،علی بهوش آمد دید پسرش داره گریه میکنه...گفت حسن صبور باش...علی لبخندی زد (یا الله) فرمود حسن گریه نکن ببین اینجا رسول الله به استقبال اومده ....ببین این خدیجه ی کبری است....ببین اینجا مادرت فاطمه اومده...حسن جان مادرت فاطمه منتظرمه....از امروز دیگه هیچ غمی ندارم...آره علی راحت شد...میگن وقتی ضربت خورد از فرق سر تا پیشانیش شکافته شد اما هیچ فریادی وآهی نزد ...فقط فرمود: بسم الله وبالله وعلی ملت رسول الله
فزت و رب الکعبه
آخرش یتیم شدم


نظرات 4 + ارسال نظر
[ بدون نام ] چهارشنبه 4 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 07:44 ب.ظ http://shekoohi.blogsky.com

سلام
وبلاگ واقعا زیبایی داری
معلوم که داری براش زحمت می کشی
راستی به ما هم سر بزن
نظر یادت نره
با تشکر
مدیریت وبلاگ کامپیوتر

نورا پنج‌شنبه 5 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 11:50 ق.ظ http://nooronline.persianblog.com

اللهم صل علی محمد و آل محمد

سلام دوست عزیز،خوبید؟
طاعات و عباداتتون قبول باشه انشاا...
بسیار زیبا و با احساس می نویسید
التماس دعا و در پناه خدای علی

(خیمه ی محبانmahmood) پنج‌شنبه 5 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 08:53 ب.ظ

سلام
دوستان ببخشید....

اول از بابت فونت این پست چون IEخراب بود با FIREFOXاومدم بعد اونم این مشکلات رو داره

خواستم یه تغییراتی بدم دیدم این قالب بهم ریخت با هزار زور یه کم درست شد....اما الان دیگه تعداد کامنتها رو نمینویسه.... البته نشونشون میده...به هرحال ببخشید..


تا یادم نرفته این مداحی وبلاگ رو هم گوش بدید خیلی قشنگه

صداشم صدای دوست عزیزمون حاج اسلام میرزایی

یا علی

رضا...............یاور همیشه مومن جمعه 6 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 12:21 ب.ظ http://reza169.blogsky.com

سلام
خوبی؟
ممنون از حضورت
در یه جمله میگم که یا علی گفتیم و عشق آغاز شد
باز هم به من سر بزن خوشحال میشم
موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد