خیمه محبان

ما را حرجی نیست اگر اشک فشانیم.... زیرا که در این بادیه جز نور نکشتیم

خیمه محبان

ما را حرجی نیست اگر اشک فشانیم.... زیرا که در این بادیه جز نور نکشتیم

مجلس دوم

 

بخش اول:در محضر  سید الشهدا

 

 

تباهى دنیا

إِنَّ هذِهِ الدُّنْیا قد تَغَیَّرَتْ وَ تَنَکَّرَتْ وَ أَدْبَرَ مَعْرُوفُها، فَلَمْ یَبْقَ مِنْها إِلاّ صُبابَةٌ کَصُبابَةِ الاِْناءِ وَ خَسیسُ عَیْش کَالْمَرْعَى الْوَبیل، أَلا تَرَوْنَ أَنَّ الْحَقَّ لا یُعْمَلُ بِهِ وَ أَنَّ الْباطِلَ لا یُتَناهى عَنْهُ، لِیَرْغَبَ الْمُؤْمِنُ فى لِقاءِاللّهِ مُحِقًّا، فَإِنّى لا أَرَى الْمَوْتَ إِلاّ سَعادَةً وَ لاَ الْحَیاةَ مَعَ الظّالِمینَ إِلاّ بَرَمًا، إِنَّ النّاسَ عَبیدُ الدُّنیا وَ الدّینُ لَعْقٌ عَلى أَلْسِنَتِهِمْ یَحُوطُونَهُ مادَرَّتْ مَعائِشُهُمْ فَإِذا مُحِّصُوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّیّانُونَ

امام حسین(علیه السلام) در هنگام سفر به کربلا فرمود:راستى این دنیا دیگرگونه و ناشناس شده و معروفش پشت کرده، و از آن جز نمى که بر کاسه نشیند و زندگی  پست، همچون چراگاه تباه، چیزى باقى نمانده است. آیا نمىبینید که به حقّ عمل نمىشود و از باطل نهى نمىگردد؟ در چنین وضعى مؤمن به لقاى خدا سزاوار است. و من مرگ را جز سعادت، و زندگى با ظالمان را جز هلاکت نمىبینم. به راستى که مردم بنده دنیا هستند و دین بر سر زبان آنهاست و مادام که براى معیشت آنها باشد پیرامون آناند، و وقتى به بلا آزموده شوند دینداران اندک اند.

 

 

 

 

بخش دوم: غلام سیاه

 

جَون غلام آزاد شده ی ابوذر بود،پس از ابوذر خدمتگزاری خاندان و اصحاب رسول الله را رها نکرد ....در خانه ی علی (ع) سپس حسن(ع) و سرانجام حسین(ع)، سرسپرده بود تا اینکه همراه کاروان حسینی به کربلا آمد

...روز عاشورا به حضور امام آمد و اجازه ی رفتن به میدان طلبید، امام فرمود: تو  به خاطر عافیت همراه ما بودی اینک آزاد هستی هر جا که میخواهی برو.....او تا این سخن را شنید منقلب شده و با چشمانی گریان به دست و پای حسین(ع) افتاد و می گفت:((من هنگام آسایش کنار سفره ی شما باشم ،آیا هنگام سختی شما را تنها بگذارم!!....من سه عیب دارم ،بدنم بد بوست ، در خاندان پستم، پوست بدنم سیاه است، آیا می خواهی بهشت نروم تا بوی بدنم خوش و خاندانم بزرگ و رنگم سفید گردد؟!!،نه بخدا سوگند از شما جدا نگردم تا خون سیاه من  با خون درخشان شما مخلوط نگردد)).....این حرف ها را که زد  آقا به او اذن داد....او قهرمانانه به میدان رفت  و براستی که حق نمک را ادا کرد،25 نفر از دشمن را به هلاکت رساند و سپس شربت شهادت نوشید......

امام بر بالین این غلام سیاه آمد و چنین دعا کرد:

"اللهم بیض وجهه و طیب ریحه و احشره مع الابرار و عرف بینه و بین محمد((ص)) و آل"

خدایا چهره اش را نورانی ، و بویش را خوش کن و بین محمد و آل محمد و او پیوند و شناخت قرار بده.....در کتاب بحار الا نوار از قول امام سجاد(ع) آمده که هنگامی که بنی اسد برای دفن اجساد شهدا به کربلا آمدند بعد از ده روز پیکر جون را یافتند که بوی خوش از آن  بر مشام میرسید.

 

منبع کتاب سوگنامه ی آل محمد(ص) با استفاده از کتب(مقتل العوالم ص88-نفس المهموم ص150 - بحار الا نوار ج45 ص 23)

 

*

بـی بالم و شهپر ولا می خواهم

پـــرواز بـه گـنبــد طـــلا می خواهم

گفتی که بیا هر آنچه خواهی بطلب

من آمدم و فـقط تو را می خواهم

 

*   *  

کفنم پیرهن عزامه، همه چیم مال آقامه

کربلا رفتن این دل بند در یه بار سلامه

 السلام علی الحسین ، السلام علی الحسین

کربلاییها دل من مست بین الحرمینه

 صدای قلب شکستم ، یا حسین و یا حسینه

تو دریچه های قلبم ،دوتا عشق و نورعینه

یه طرف عشق ابالفضل یه طرف عشق حسینه

اگه قابل نبوده ام ، تو بیا قابلم نما

جون زهرا(س) و زینبت دعوتم کن به کربلا

آقا جون صحن و سرات برتر از هردو عالمه

صد هزار بار فدات بشم آقا جونم بازم کمه

 

*    *     *

 

دعای آخر مجلس:..اللهم عجل لولیک الفرج

 و جعلنا من  السابقین الا ارادته و المستشهدین بین یدیه

               

                                                                                            صلوات

 

 

نظرات 3 + ارسال نظر
قاسمی چهارشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 07:31 ب.ظ http://www.amadani.blogfa.com

سلام
از اینکه سر زدید ممنون
به روز شدم
یا علی

رهرو پنج‌شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 01:36 ق.ظ http://rahian83.persianblog.com

سلام...ممنونم سر زدید...
تسلیت می گم...
التماس دعا دارم...
بارم منتظرم!
یا حسین....

گمنام جمعه 21 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 09:53 ق.ظ http://pegaeh.blogfa.com

سلام خسته نباشی خوب بود من هم محرم را تسلیت عرض منمایم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد