خیمه محبان

ما را حرجی نیست اگر اشک فشانیم.... زیرا که در این بادیه جز نور نکشتیم

خیمه محبان

ما را حرجی نیست اگر اشک فشانیم.... زیرا که در این بادیه جز نور نکشتیم

اینم از صبح جمعه ی ما

اینها نظرات یه دوستی به نام آقا محمد (ابراهیم)در مورد انژی هسته ای و.... بعضی حرفهای من

ابراهیم

می دونی .. خیلی مهمه این انرژی اتمی .. من خیلی باهاش موافقم .. اصولا همیشه عوام فریبی کار خوبی بوده .. بعضی وقتا ابزارش نیست .. محبوری بگی خواب دیدم .. بهم الهام شد .. بعضی وقتا هست .. دیگه آقا خلق خدا کرور کرور میان دنبالت .. آقا میان دنبالت .. همچین حال می کنی .. همچین حال می کنی.. بعد نه که کرور کرور نه مثل گله گوسفند ها .. آدم .. میان دنبالت .. میری صاف می شینی جایی که اهمیت حیاتی داره .. مثلا فکر نکنی که ژاپن ر بعد جنگ جهانی دوم از داشتن ارتش محروم کردن .. بدون ارنش که نمی شه کشور ساخت .. مثل کیک زرد ی مونه .. اما من هنوز فکر می کنم عوام فریبی عنصر لازمی است در کشور های جهان هفتم .. هفتم آسمون رو می گم .. بقیه که قعر جهنمند ..
التماس دعا .. شما هم به جای ما شادی کنید .. ما که از این سعادت محرومیم ..

پنجشنبه 24 فروردین ماه سال 1385 ساعت 02:12 AM
 محمد

من دارم به بمب ها فکر می کنم.. این آقا محمود هم به دویست و سی خودشان می رسد .. جالب نیست .. آدم برای مردن زنده باشه ؟ یا بهتر بگم .. آدم برای خوب مردن زنده باشه .. چه فرقی می کنه .. به هر صورت کسی نیست به زنده ها فکر کنه ..


===========>

محمود:
یه مشت از همون جوونای مملکت
نشستن یه همچین کار کارستانی رو انجام دادن بدون اینکه منت این و اون کشور رو بکشن...اون موقع اجر و دستمزدشون میشه این...دست تون درد نکنه...جدا خیلی برای کار علمی ارزش قائلین
.........به اون آقا ممممممممممممحححححححمممددددددد" برای اینکه بیاد بخون اینطوری نوشتم....
خیلی ترسویی...جالبه همینهایی که پیش ما میان دم از مصدق و این و اون و... میزنن همینا حالا که تاریخ داره تکرار میشه کم اوردن هم شما هم همخط های شما...
بابا حرف دل رو بکب بگی....محمد اگه جنگی هم بشه
اینجا رو میزنن...نه تهرون درندشت تو رو....ما میجنگیم..
همونطور که تو تو خونت چت میکردی...رفقای من سینشون سال 79 سپر بود در برابر منافقین...در برابر خمپاره هاشون...و...

ول کن حس جواب دادن به این ها رو ندارم

اگه وقت داشت بگو بیاد در مورد شهادت نه درمورد هدف زندگی هم براش حرف بزنم...

ای جماعت نه اگر بیش، کمی عار کنید

..صد شکر که شیعه سر در خط ولی دارد
ای عهد شکن کوفه این خطه علی دارد...

به برادر محمد...و برادر ابراهیم.....
امام حسین فرمود: این حرامزاده مرا بین دو امر مخیر کرده تسلیم و خواری یا مرگ ....هیهات من الذله...این اولیش....
بعدم هدف ایشون از زندگی چیه.....هدف ما که بندگی خداست.
خوب وقتی هدف این بود یعنی سعی کردی تمام کارهات برای خدا و مورد رضایت او باشه دیگه اگر تمام عالم دست تو دست هم بدن تا ریشت رو هم بکنن نمیتونن... این هیچ...در مورد مرگ.... علی (ع)...واسمعوا دعوت الموت قبل ان (این کلمه اخر یادم رف) بکم...دعوت مرگ را بگوش بگیرید قبل از اینکه مرگ شما را ببرد... به قول شهید آوینی لذت زندگی مرگ اگاهانه را جز اولیائ خدا کس نمیداند)....آنکه با عقل کج افتاده ی خویش می اندیشد از کجا بداند که شهادت یعنی چه
و عشق کربلا یعنی چه...او کربلا را شهری می پندارد که سه سال است به دست آمریکا افتاده...در حالی که سالهاست که ما کربلا را فتح کرده ایم به تعداد شهیدانمان.....و کسی که کربلا را دارد... دیگر چه حراسی از مرگ دارد....

ماکه ناخن اولیا ئ الله نمیشویم ...اما باور کنید لذتی که در زندگی مرگ آگاهانه و همراه با یاد مرگ است و آماده ی مرگ در هیچ کدام از زندگی های شما یافت نمی شود

برادر ابراهیم...فکر کنم شما زیادجلوی ماهواره نشستی و خیلی گوش دادی یه کم بیا اینطرفتر تا بهفهمی دنیا نه در چنگال بمبهای اتمی و شورای امنیت که در دست مجاهدان فی سبیل اللهی است شب را تا صبح تسبیح می کنند و روز را به علم اموزی و علم اندوزی می گذرانند..... و برایتان متاسفم که خیلی زود هراسان میشوید...ذات غرب اینگونه است که در عین ضعف از همیشه بیشتر در بوق و کرنا می دمد ... و ذات غرب بر اغوا و اوهام و خیال بنا نهاده شده...
و تو چه می دانی حقیقت کجاست....

ختم الله علی قلوبهم و علی سمعهم و علی ابصارهم غشاوه....

صدق الله العلی العظیم

حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر

پنجشنبه 24 فروردین ماه سال 1385 ساعت 06:39 AM

++++++++++++
محمد

با عرض معذرت از نرگس خانم به دلیل بحث اضافی مطرح شده .. من اینجا رو طبق معمول تبدیل می کنم وسیله بحث های خصوصی .. اما می دونی که تلاش می کنم این قضیه کم باشه ..مثل قضیه جرجیس ..
اما آقا محموذ..
نکته اول اینکه من اینهمه میم و بقیه حرفا تو اسمم ندارم .. درست نیگه کن ببین چجوری اسممو می نویسن ..
نکته دوم .. می دونی محمود .. مشکل من همیشه با تو و جرفات این بود که تو هیچ وقت نتیجه رو خودت نگرفتی.. همیشه از بقیه نقل کردی.. همیشه ا.. تو اعتقاداتت رو خوندی .. گفتن .. بهت یاد دادن .. و من به شدت با اعتقادات اکتسابی مخالفم . می بینی که دارم حکم می دم .. این حکم بر اساس دانایی من بر اساس کامنتهات و وبلاگت شکل گرفته.. پس قبل از تو من خودم می دونم شاید همه جای بحثم درست نباشه .
نکته سوم .. از لزومات اعتقادات اکتسابی اینه که پویا نیست .. یعنی نمی تونه راجع به مساله ای فکر کنه که بهض یاد داده نشده .. نمی تونه دو جمله بنویسه بدون اینکه به حساب بزرگی .. متنشو تایید کنه .. دیدی تو مسابقات شنا ( اگه گناه نیست دیدنش ) داور سوت رو می زنه و مردم شیرچه می زنن .. اما شیرجه قبل صدای سوت خطاست آقا محمود .. حطا کردی .. بیا بالا دوباره باید شیرجه بزنی.. من نگفتم که انرژی هسته ای بده .. من نگفتم که من دارم از بمب ها می ترسم .. من نگفتم که عاشق فلسفه زندگی سگی ام .. من و ابراهیم که خود من باشم گفتم که من مخالف زندگی گوسفندی ام .. زندگی ای که یک نفر اون بالا وایساده و اعتقاد پخش می کنه .. و این پایین مردم همون اعتقاد رو زمزمه می کنند .. تو مرا متهم می کنی به زیاد جلوی ماهواره نشستن .. و من توی سه ماه اخیر اصلا تلویزیون ندیدم .. البته روزنامه زیاد خوندم .. حدس می زنم بیشتر از اون چیزی که تو خونده باشی .. و اگه چیزی به اسم بولتن خبری بسیج وجود داشته باشه .. خبرا رو خیلی گسترده ار از بولتن خبری بسیج خوندم .. از اون غرب پست فطرت تا این شرق کربلایی .. پس اگه نتیحه می گیرم نتیحه مال خودمه ..
نکته چهارم .. من تهران نیست .. نمی دونم تو موقع انتخاب رشته تهران رو زدی و نتونستی بیای یا اینکه اصلا انتخاب نکردی تهران رو که افتخار کنی به زندگی توی مرز .. اما مگه مکان زندگی تو نقطه استراتژیک محسوب می شه .. رفیق می دونم سخته از دوران حنگ های شمشیری و کربلا بیای بیرون .. اما از دوران حنگ تحمیبی هم باید بیای بیرون .. حنگ کردن تعریفش با آرپیجی و کلاش دیگه فرق می کنه .. یک نگاهی به جنگ کوزوو .. عراق بنداز تا بفهمی تاکتیک های حمله چیه .. الان کلاش آخرین مرحله حنگه .. دفاع خانه به خانه .. راستی .. من یه مدت تو کار طراحی رادار بودم .. می دونم قدرت رادار های ایران نسبت به دنیا در چه حده .. و دقیقا به خاطر همین که همه عزیزانم تهراند نگرانم ..
نکته پنجم .. می دونی .. من هیچ وقت خودمو از هیچ گروهی ندونستم .. هیچ وقت سنگ گروهی رو به سینه نزدم .. هیچ کدوم از دوستام از مصدف برام حرف حماسی نزده . آقا محمود .. اینجا هم خطا کردی .. من سوتو نزدم که تو پریدی .. این حرفایی که تو قبلا راجه بهشون فکر کردی و یا شتیدی و داری می گی .. بیا راجع به یه چیزی صحبت کنیم که قبلا راجع بهش فکر نکردی.. تو همش داری فکر می کنی زندگی یه دوراهیه بین زندگی با عزت یا مرگ .. و برای زندگی با عزت هم یه تعریف مشخص داری .. دسترسی به علم هسته ای و خود کفایی .. می دونی . پیرارسال بود توی بوق کردن که ایران به خود کفایی تو گندم رسید.. قطعا یادته .. شاید با برو بچ حشن هم گرفتین .. امسال ایران چنان وارد بازار گندم شد که قیمتو ترکوند.. اینا رو هم توی بولتن خبری بسیج می نوین .. اصلا چنین چیزی وجود داره .. که مثلا بگم ما بسیجی کور و کر نمی خوام .. می خوایم بسیجیمون چیز بفهمه ..
نکته ششم.. خوشحالم که تو توی اون نقطه استراتژیک نشستی و می گی من برای علم ارزش قایل نیستم .. یه سری بزن به دانشگاه های تهران تا ببینی با علم دارن چی کار می کنن .. این چند تا جوون هم که می بینی به یه جایی رسیدن .. البته همش کار خودشون بوده .. اما من شنیدم یه شایعه ای بوده که دهه نود یه پاکستانی احمقی اطلاعات زیادی داده به ما .. البته من که می گم همشو می دونستیم .. من در حال حاضر علاوه بر بمب دارم به مردم ناحیه هم فکر می کنم .. مملکت بی در و پیکر ..کسی آمار نمی گیره .. اما مطمئن باش ده سال دیگه آمار سرطان توی دهات و شهر های اطراف پایگاه های هسته ای بالا رفته .محمد

نکته آخر .. و تو به من می گی ختم الله علی قلوبهم .. تو چی گفتی که من نشندیم .. تو چه استدلالی کردی.. تو یه سری شعار دادی .. و هنوز هم همین کارو می کنی.. تو شعر می خونی که این کوفه علی دارد .. من بحثم اینه که توی انرژی هسته ای بهایی باید پرداخته بشه .. و اگه بها این باشه که ایران عقب بیفته توی مسایل مهمتر نمی ارزه .. مسایل مهمتر رو هم تعریف می کنم وضع معیشتی و اقتصادی مردم .. سطح فرهنگی .. امنیت اجتماعی .. آرامش خاطر .. و تو همه این ها رو به اسلام ربط می دی که تطمئن القلوب برام می خونی .. اما یه چیزی بیشتر از ذکر خدا اینجا لازمه رفیق .. ( بهت که نمی گم برادر .. من فقط به کسایی که واقعا مثل برادر دوستشون دارم می گم برادر.. نه هر کسی که از در اومد تو .. این جوری بهتره ..) من بهت می گم من مخالف اینم که آدم در به در دنبال بهانه خوب برای مردن بگرده .. آدم باید دلیل برای زندگی کردن داشته باشه رفیق.. نه مردن .. نه حتی خوب مردن ..
پیشنهاد .. خیلی خوشحال می شم به جای اینکه وصیت نامه شهید بزاری توی وبلاگت .. بعد بیفتی توی وبلاگ مردم که بیاین بخونی بلکه دنیا رو تکون بدی.. برای اینکه به مایی که نمی دونیم خقیقت مجاست نشون بدی حقیقت کجاست یه متن راجع به همین بجث بنویسی .. و امیدوارم حرفات کپی پیست حرفایی نباشه که دیروزش شنیدی ..
پی نوشت .. هیچ خوش ندارم منو با کسی یکی کنی .. من سال هفتاد ونه داشتم درس می خوندم .. برای کنکور .. چت نمی کردم ..
پی نوشت دو .. نمی خوام راجع به شهادت حرف بزنی .. راجع به زندگی برام حرف بزن .. به اندازه کافی ای زشهید نگفتی ؟ قطعا هیچ چیزی ارزش شهید رو مشخص نمی کنه .. اما شهید برای مردنش نبود که شهید شد .. بالا رفت .. برای زندگیش بود ..
پی نوشت سه .. ببین بحث کردن رو یاد بگیر .. اول اگه حرف زدی دیگه نمی گی حال ندارم بگم .. حتی قبل از اینکه ببینی طرف ختم الله هست یا نه .. دوم اینکه گوش کن ببین چی می گه اونو جواب بده .. سوم اینکه شعار نده .. حداقل ببین اول طرف فرق شعار و حرف رو می فهمه .. اگه نفهمید بده .. چهارم اینکه سعی کن حرفی که می زنی معنی داشته باشه .. این خیلی مهمه ..پنجم .. طرف رو نچپون توی یه گروه فکری و اون گروه رو بکوبون .. مگه اینکه طرف خودش بگه من جزو این گروهم .. مثل تو که می گی بسیج و حزب اللهی هستی ..
پی نوشت سه .. منظورم حنگ افعانستان بود .. داشتم به کوزوو فکر می کردم ..

============>
محمود:

جواب

بسم الله الرحمن الرحیم...
اول اینکه از کجا شروع کنم...بهتر این بود که من اصلا جوابت رو نمی دادم چون با این لحن بسیار زیبایی که شما شروع به بحث کردی احتمالا آخر عاقبت بحث رو باید تو بیمارستان ادامه بدیم...من به صراط مستقیمی اعتقاد دارم (و این اعتقاد رو از قران گرفتم) که برای انسان دو بال عقل و وحی گذاشته به نظر من انسان باید برای فکرش معیاری داشته باشه که بتونه غلط ها کج روی ها تند رویها و کند روی های عقلش و..... رو بشناسه و اصلاح کنه.... اعتقاد من اکتسابی نیست من سعی میکنم برای حرفهام سندی داشته باشم از اونهایی که پا در صراط مستقیم گذاشتند
و اینه که من چون اعتقاداتم رو با الگو هام مطابقت میدم یعنی میبینم کجا خطا رفتم و سعی در اصلاح بر مکنم.برای همین من برعکس تو تا حرفی رو درست ندونم نه بر زبان میارم نه روی قلم ونه توی وبلاگ که ای مردم بیایید افاضاتم رو بخونید. با بحث عقل و اینها موافقم اما نه اینطوری که گفتی. در همه جا رسم برای حرفهاشون یه جمله یه تیکه از حرف یک دانشمند یک عالم رو میارند برای اینکه درستی حرفشون رو ثابت کنند
نه اینکه کپی پیست باشه...طبق این حرف شما نصف این مقاله های علمی فلسفی و... بی اعتباره!
بعد نگاه کردن شناآقایون اشکالی برای آقایون نداره( این حرفاته که بحث رو از بحث بیرون میاره) محمد برادر من(من میگم برادر چون هردو مسلمانیم و اینقدر که تو خواستی دور باشیم دور نیستیم)تو که مسلمانی لابد به پیغمبر امامان هم میگی چرا اعتقاد پخش کردن اصلا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اوالامر منکم یعنی چی؟...ولی فقیه یعنی نائب عام امام زمان( در این باره من صلاحیت دفاع رو ندارم خیلی علاقه داری حقیقت رو کسب کنی برو نظریات امام و همچنین دکتر شریعتی رو در این مورد بخون)برادر گرامی با اجازه ی شما من فقط یه بسیجی عادی با یه پرونده ی مفقود شده بیش نیستم پس مطمئن باش تاحالا بولتن بسیج رو نخوندم تا بیام برات از رو اون حرف بزنم...برای حرفهام من منبعی جز قران حرفهای اهل بیت و حرفهای بزرگان دین و شهدایی که به حقیقت رسیدن وجود نداره...عزیزم منابع خبری منم اگه وقت خوندن انگلیسی داشته باشم بعد از خبرگزاری های داخلی اینطرف و اون طرف سی ان ان ...البته نه اونطور که اونا بگن قبول کنم وخیلی از حرفها رو و خبر ها رو تحلیل میکنم.با اجازتون من اصلا تهران رو علامت نزدم(اینم برای اینکه فکر نکنی خیلی عشق تهروونم)
محمد برای من جنگ تعریفی از مقابله ی سلاح با سلاح نیست گرچه باید تا اونجایی که میتونیم داشته باشیم و پیشرفت هم کنیم...جنگی که تو اعتقادمه تقابل اعتقادات اسلام ناب محمدی که تو این عصر با دم مسیحایی خمینی زنده شد و گرنه تو حجره های طلبه ها می پوسید با جبهه ی کبر غرور تکبر نزویر و زر وزوره...چقدر جالب اعتقاداتی که شما فکر میکنید که از عقل خودتون بیرون اومده رو من تو خاطرات و تفکرات یک جاسوس انگلستان در بلاد اسلامی در 200 یا300 سال پیش خوندم...در باره ی اون پاکستانی هم باید بگم.1. اطلب العلم ولو بصین 2.اون طوری که من از منابع داخلی و خارجی فهمیدم ایران تا سال75 یه دوره ی ساخت تجهیزات داشته که اون تا اونجا که میدونم ربطی به این حلقه ی آخر ی که تازه بدست اومد نداره و اون جناب هم سهمی در این حلقه ی آخر نداره3. چرا کسی رو که دربین تمام تحریم های علمی حاضر شده به کشور شما خدمت کنه اینطور اجرش رو میدی.مطمئن باش اگه این چیزی که در مورد تشعشعات میگی درست بود تا الان2222222222222222بار این آژانس و اون سازمان گفته بودن ...شعار اگه شعور قبلش باشه هیچ ایرادی نداره..مشکل شما اینه یه چیزی یاد گرفتین که شعار نده...این شعاره اون شعاره...شعاره که درونیات و عقلانیات
و اعتقادات رو قابل انتقال میکنه اونیم که میگن شعار نده یعنی اینکه عملی پشتش نیست...یعنی فقط شعار بده نه همیشه بد باشه. اینو دیگه باید تشخیص بدی.هیهات من الذله شعار اونهایی است که عزت دارند ظلم ناپذیرند نه اینکه زندگی در خواری رو ترجیح میدن به عزت ابدی...گفتم کسی که معنای زندگی رو نفهمه نمیتونه معنای مرگ هم بفهمه همیشه مرگ رو یه چیز زشت میدونه...چون هدفش فقط برای این دنیاست...خوب به این جمله فکر کن دنبالش برو ببین چرا من این رو میگم لذت زندگی مرگ آگاهانه(مرگ آگاهانه نه مرگ خواهانه نه دنبال مرگ رفتن ، فکر به مرگ به اینکه اینجا یه کاروانسرا بیشتر نیست به اینکه فانیه اینجا) را با تمام لذات عوض نمی کنم.
این جملت رو خیلی قبول دارم مرسی که گفتی دلم شاد شد"اما شهید برای مردنش نبود که شهید شد .. بالا رفت .. برای زندگیش بود" ما هم برای این مقاومت میکنیم که میخوایم زنده باشیم 30 سال دیگه گدای سوخت اتمی از فلان کشور نباشیم....ما هم میخوایم زندگی کنیم...میخوایم بندگی کنیم برای ربمون...

از سید شهیدان اهل قلم شهید مرتضی آوینی
زندگی زیباست اما شهادت از آن زیباتر است سلامت تن زیباست اما پرنده ی عشق تن را قفسی میبیند که در باغ نهاده باشند و اگر از این خاک نردبانی به آسمان نباشد جز کرمهایی فربه و تن پرور بر می آید؟؟!!!!!


هنوز هم باید این آیه رو خوند که
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
ختم الله علی قلوبهم وعلی سمعهم و علی ابصارهم
صدق الله العلی العظیم

و السلام علی من اتبع الهدی ..

 

                                                                        

                                                                            ما با شهدا می مانیم

نظرات 18 + ارسال نظر
محمد جمعه 25 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 07:48 ق.ظ

من متنتو خوندم .. اومدم حوابم بدم .. و چیزی که باز عصبانی و شاید بیشتر ناراحتم کرد همین حتم الله تو بود .. و ترجیح می دم توی عصبانیت جوابتو ندم .. فردا یا پس فردا آروم تر خواهم بود .. تو هنوز منو به سبیل ختم الله می خونی .. می دونی من هنوز چیزی از اعتقادتم نگفتم . گفتم ؟ که تو داری با جاسوس دویست سال قبل یکیش می دونی ..
من هنوز منتظر حقیقتم توی حرفات ..
فقط اینها رو خوب ببین که بعدا روشون مانور ندی .. من به کسی توهین نکردم .. من به تو فحش ندادم ..( فقط تنها نکته تهدید ناکم نوشتن صحیح اسمم بود ) نگفتم نمی فهمی .. ازت خواستم تا بگی تا بفهمم .. چیزی بگی که نشنیده باشم ..من حرف رو اگه نقل کنم درست یا غلط آهر سر می گم کجا درست بوده یا غلط .. اما هر چی گشتم توی حدفام نقل قول پیدا نکردم .. من حتی قدرت تطمئن القلوب رو اگه بفهمم که می فهمم مشکلی که باهاش دارم که با تطمئن القلوب شکم بچه سیر نمی شه .. در مورد سرطان هم شنیده هایی دارم از یکی از هم ولایتی ها .. اما چون در سطح شنیده بود نقلش نکردم و اختمال دادم .. گفتم دارم بهش فکر می کنم ..
اماما هیچ وقت اعتقاد پخش نکردن .. حرف زدن .. جواب شنیدن .. حرف زدن .. و اگه طرف ختم الله نبوده می فهمیده .. امام ها به شعور مردم احترام می گذاشتن .. می گفتن که شما برین گوش بدین و بعد بیاین ما با هاتو حرف می زدنیم .. سانسوری اگه وجود داشت ضد امام بود .. نه به نفعش .. و مردم دنبالشون بودن
محمود .. جدا متاسفم .. خوبه آدم از آیه قرآن استفاده کنه .. خیلی خوبه .. اما متاسفم که تو فکر می کنی ختم الله اینحا کابردداره .. این یعنی اگه قراره بحثی باشه تو قبول نمی کنی که من به عنوان یه آدم منطقی واردش می شم .. می دونی سوره بقزه رو هممون خوندیم .. و می دونیم خدا اینو وقتی گفته که داشته کیا رو توصیف می کرده .. و این تیجه اش اینه که تو خودتو بر تر می دونی تو بحث .. پس جرفای من روت تاثیری نداره .. نمی خوام آیه خدا رو از بحثت بکشی بیرون .. اما لطف کن بگو چرا اینو می گی تا بحثو ادامه بدیم .. خوبه ؟
پی نوشت .. رفیق باز یاد نگرفتی.. توی بحث کسی که جلوت وایساده محمده .. نه یک گروه آدم که تو داری اعتقادات بقیه رو می چسبونی بهش ..
من احتمالا بر می گردم .. حتی اگه تو فکر کنی من جزو حتم الله باشم ..

محمد جمعه 25 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 07:55 ق.ظ

رفیق مقاله علمی کم خوندی احتمالا .. بزار من یه کم بیشتر تجربه دارم کمکن کنم .. مقاله ای که میاد بیرون .. خوب مزخرفاتو بزار کنار .. میاد حرف جدید می زنه .. میاد چیز تازه ای می گه .. اگه فلسفی باشه و دو دو تا چهار تا نباشه حتی میاد یه چیزی رو که قبلا بوده نقض می کنه .. اما در مجموع حرفی داره برای گفتن وو دقیقا چیزی نیست که قبلا بوده ..
من انتظار ندارم که توی وبلاگ آدم مقاله بده .. اما تو وقتی پست می زنی و می پرسی می شه این مساله رو جل کنید .. دوست دارم آخرش خودت اول شروع کنی که حالا من به نظر خودم باید این کارو کنم .. این جوری برم جلو .. حرف بزنی .. بگی راه خودت برای حل مساله چیه .. سینه زدن و شادی کردن برای عاشورا و غدیر یه طرف .. تاثیری که اعتقاد تو به کربلا و غدیر می زاره یه طرف .. من این تاثیرو می خوام بدونم چیه .. شاید من رو هم مثل تو جادو کنه ..
من مشکلی ندارم راجع به همه اینها بحث کنیم .. مرگ و زندگی .. انرژی هسته ای .. اعتقاد .. اما بد نیست اگه یکی یکی بریم جلو .. چطوره .. من امیدوارم پایه باشی .. در هر صورت من پا یه ام ..
در مورد شهادت من فکر می کنم یه جور فکر می کنیم .. لغتامون یکسان نیست .. قضیه عنب و انگوره ..

محمد جمعه 25 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 08:03 ق.ظ

می خوای واضح تر صحبت کنم .. با شهدا ماندن یعنی چی آقا محمود .. من به این می گم شعار .. که تو بگی زیر بار ذلت نمی رم .. زیر بار ذلت نمی ری یعنی چی کار نمی کنی ..
توی همون وبلاگ نرگس دیده بودیم راجع به برادران فاطمی بحث شده بود .. یادته .. وقتی آدم یه همچین چیزی رو می بینه به فکرش می رسه که این قدرت .. این زور .. یه چیز مصنوعیه .. الکی ..
از نرگس خانم شندیم که تو فیزیک می خونی.. امیدوارم اشتباه نکرده باشم .. تو که فیزیک می خونی می دونی که غلم امروز دنیا .. علم نوین .. به شدت به هم متصله .. من ارزش غلمی رو تو ایران زیر سوال نمی برم .. اما در خیلی از غلما ما از دنیا خیلی عقبیم .. و این نشون می دها گه توی هسته ای جلو زدیم این قضیه دوپینگی بوده .. مثل برادران فاطمی ..
می دونی .. من به این می گم دنبال یکی کرور کرور رفتن .. اینکه تو می آی خبرا رو می خونی .. ایران ..شرق .. روز .. کیهان .. بیبیسی ..سی ان ان .. تحلیل ها نه ها .. خبر خالص.. چیزی که اتفاق افتاده .. و می بینی که بسیاری از حبر ها سانسور می شه توی ایران .. اتفاقاتی که می افته .. من می گم تو خبر ها رو بگیر و نتیجه گیری از خودت باشه .. می گم تقلید ( نه تقلید فقهی.. همین چیزی که توی متنم بهش اشاره کردم ) در نتیجه گیری غلطه .. و اگه کسی پیدا شد که خبرا رو به صورت سانسور کرده بهت داد بدون می خواد تو رو به یه نتیجه خاص برسونه ..

محمد جمعه 25 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 08:08 ق.ظ

خواستم اینو قبلی آهرین پستم باشه تا بعدا .. دیدم اینو نگم می جسبونی ما رو به سی ان ان و بی بی سی .. اون ور هم سانسور می کنن .. فرقی نداره .. اون ور هم می خواد که آدما به نتیجه ای که می خواد برسن .. مهم ما ییم که از بین خبرا حقیقت رو بکشیم بیرون..

ابراهیم جمعه 25 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 08:18 ق.ظ

و لطف کن غیر از این کامنت بقیه کامنتا رو به عنوان ادامه بحث به زیر متن خودت اضافه کن ... کم کم شاید بتونیم از این وبلاگ یه چیزی در آریم که من و تو و بقیه ازش یه چیزی یاد بگیرن .. یعنی فقط طرح مساله نباشه .. جواب هم توش باشه ..البته طرح مساله مهمه .. اما جواب هم مهمه .. نه؟

محمد جمعه 25 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 08:26 ق.ظ

ببین .. متاسفم رفتارم شبیه رفتار منافقا شده .. از در دوستی میان .. و تو زرد از آب در میان .. ازت می خوام بهم اعتماد کنی .. من اومدم چیز یاد بگیرم و اگه شد یاد بدم ..اگه نمی کنی هم بگو نمی کنم که وقتمو و فکرمو حروم نکنم .. کار های زیادی برای انجام دادن دارم ..
من خودم هم زیاد دو تا کامت اولم رو قبول ندارم .. اون موقع قرارمون به بحث کردن نبود .. مشکلی ندارم اگه به اون دو تای اولی استناد کنی .. پاش وایمیسم .. اما وقتی آدم به طنز از یه چیزی می گه باید به طنز بخونیش.. بقیه بحثا جدیه ...اون دو تا غلط نیست .. اما روشن نیست .. باید منظورمو بگم .. به اندازه کافی حرفای دیگه زدم که روشن بوده که نیازی نباشه به حرفای هزل وار استناد کنیم ..
من منتظر یه واکنشی از تو هستم ..

[ بدون نام ] جمعه 25 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 08:39 ق.ظ

shebahate energie haste ee ba hamsare dovom 1-har dosh haghe mosalame mast. 2-har dosh baraye chand sale bad lazeme. 3-har dosh bayad penhani donbal beshe. 4-dar har do mored parvandat mire shoraye amnyat

سید جمعه 25 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 09:52 ق.ظ http://labgazeh.blogfa.com

سلام یار دیرین
دست و قلمتان روز به روز توانمندتر باد
و کاش می شد ...
کاش می شد با شهدا بود در خلوت و در جلوت

حرفهای نگفتنی جمعه 25 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 11:14 ق.ظ http://www.mimic.blogsky.com

شب هایم بارانی است ..... روزهایم میگذرد ...~

گمنام شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 12:05 ق.ظ http://www.ilamcity.com

با سلام حضور آقا محمود عزیز و آقا محمد
حقیر به عنوان کسی که نظراتشو با دوستش (محمود) یکی می دونه حاضر به جوابگویی به حرفای آقا محمد هستم.
ایشون اگه با دقت یه بار دیگه همه کامنتهاشوو بخونه متوجه چندین مورد تناقض تو حرفاشون میشن.
جر و بحث بی نتیجه و جدل های دشمنی زا اصلا کار درستی نیستن. اما اگه واقعا ایشون مایل به درک حقایق هستن ما در خدمتشون هستیم.
یا علی(ع)

علی شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 12:15 ق.ظ

سلام محمود جان خوبی من تمام این بحث هارو خوندم ولی الان هیچ حرفی برای زدن ندارم فعلا

محمد شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 02:51 ق.ظ

سلام .. چند نفر به یه نفر دوستان ( این شوخیه )
شاید تناقضی باشه .. عرض کردم که عصبانی و ناراحت بودم .. تا اونحا که تونستم از روی احساس حرف نزدم .. اما خوشحال می شم تناقض رها رو بگین .. شاید توضیحی داشته باشم .. شاید نداشته باشم و قبول کنم که تناقض بوده ..
پی نوشت .. من معصوم نیستم .. اینو من بهتر از هر کس دیگه ای می دونم
پی نوشت دو .. دوستان حاصل تحصیلات من در یک رشته مهندسی این بوده که برای طرح سوال ارزش قایل باشم .. اما برای پاسخ به اون بی نهایت بیشتر .. سوال های زیادی هست که شاید هر کدوم از ما جوابی براش داشته باشیم .. جواب هایی که با بقیه فرق داره .. من دارم سعی می کنم که ما چند نفر به حقیقت برسیم .. و حقیقت ممکنه جایی باشه که محمود ایستاده .. جایی که گمنام ایستاده .. یا جایی که من ایستا ده ام .. اما من هنوز نمی دونم خنم الله هستم یا نه تا با خیال راحت صحبت کنم .. و دوم اینکه لطفا نگین که من (یعنی شما ) راه اماما رو دنبال می کنم که کلاهمون می ره توی هم ( رفیق شدیم دیگه نه ؟ ) .. ما معصوم نیستیم .. پس می تونیم اشتباه کنیم .. در حرف هامون .. در عمل کرد هامون .. و حتی در اعتقاداتمون .. و من فقط چهارده تا معصوم می شناسم ..

محمد شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 02:57 ق.ظ

من قبول می کنم که شما حقین و حقیقت رو می دونین و وارد بحث می شم .. اما یه جایی می شه که شما هم از این تخت شاهی باید پایین بیاین و فکر کنین شاید حقیقت پیش شما نیست .. منظورم اینه که زشت می دونم که یکی این قدر قاطع بگه که خقیقت رو می دونم .. و قاطع بگه که به بقیه می گم .. باور کنید زشته .. من هدفم اینه که آهر این بحث ما به یک نقطه برسیم .. روی یک نقطه بایستیم .. و یه عملکرد و راهکار بر اساس اعتقادی که فکر می کنیم درسته برای روبرو شدن با دنیای کنونی ارائه بدیم .. اما شما یم جوری می گویید که نهایتا قراره من بیام کنارتون بایستم .. شما قرار نیست از جاتون تکون بخورین .. اشتباه فهمیدم .. نه ؟

محمد شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 03:02 ق.ظ

دوستان .. کمی روشنتر بگویم .. در شرایط کنونی.. می شود از زندگی در ذلت گفت .. و ما سعی کنیم پیرو امام حسین باشیم .. و نپذیریم .. اما شاید شرایط ما مانند اون شرایط نباشه .. شاید شرایط مثل دوران امام حسن باشه .. شاید باید با معاویه صلح کرد .. معاویه ای که با حصرت علی حنگید .. قطعا نمی خوایم بگیم که اما حسن اشتباه کرده .. من می گم هر حرفی که امام گفته یا در قران اومده باید در شرایط درست خودش استفاده بشه .. کاربرد داشته باشه .. وگرنه شاید ما رو به راه نادرست رهنمون کنه .. نه چون حرف معصوم غلط بوده .. ما بودیم که ازش بد برداشت کردیم ..

محمد شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 03:07 ق.ظ

و در آخر .. ممکنه حقیقت در دستان هیچ کدام ما نباشه .. ما حرف بزنیم .. بحث کنیم .. و به جایی برسیم که فکر می کنیم درسته .. ممکنه اون جا هم حقیقت نباشه .. اما ما با عقل حودمون به اینجا رسیدیم .. با راهنمایی از جایی که بهش می گیم وحی .. و خدا بیشتر از توان ما از ما انتظار نداره .. عربی شو شما می دونین .. اما اینها مستلزم اینه شما هم در صورت لزوم از جاتون تکون بخورین . . و اگه قراره از اول بحث رو این پایه باشه که شما حقیقت مطلقین .. و من باطل مگه اینکه بیام کنار شما .. و حرف شما رو تکرار کنم .. من نیستم .. من دارم شرایط بحث خودمو می گم .. نمی دونم قابل قبول هست براتو یا نه .. به نظر خودم منطقی میاد ..

محمد شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 03:08 ق.ظ

و ادامه دارد .. من همچنان منتظر واکنشم محمودم ..

ابراهیم شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 03:15 ق.ظ

این یه شوخیه ..
آقا بی زحمت خیلی زیاد نشین .. زیاد که بشیم من نمی دونم با کی دارم حرف می زنم .. هی شما برین بزرگترتون رو بیارین و من دست تنها باید به همه این چالش ها فکر کنم .. این حرف رو هم قبول ندارم که نظراتم با یکی دقیقا یکیه .. در اصول مشترکین .. در فروع هم .. اما تفاوت هایی هست .. عرض کردم .. ما معصوم نیستیم .. پس تو کار همه ما یه اشکالی هست .. ما سعی می کنیم این اشکالات رو با هم کم کنیم ..
پی نوشت .. و حواستون باشه عزیزان .. که ادعا اینکه من چنان حقم که حاضر نیستم نظرمو عوض کنم مصداق بارز ختم الله علی قلوبهم و علی سمعهم و علی ابصارهم
پی نوشت دو ..پی نوشت قبلی شوخی نبود ..

میثم سه‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 12:17 ب.ظ

قضیه تو محمد چیه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد