خیمه محبان

ما را حرجی نیست اگر اشک فشانیم.... زیرا که در این بادیه جز نور نکشتیم

خیمه محبان

ما را حرجی نیست اگر اشک فشانیم.... زیرا که در این بادیه جز نور نکشتیم

دیوانه ام خوانند

دیوانه ام خوانند و راهم را ببندند

گاهی به حال خسته و زارم بخندند

باکی ندارم چون تب و تابم حسین است

شاهم به عالم زانکه اربابم حسین است

دیدی خم ابروی تو با ما چه ها کرد؟

آن دم که تیری سوی قلب من رها کرد

گاهی بیابان را به عزلت می گزینم

گاهی به کوهستان چو کوهی اتشینم

گاهی کنار علقمه یارفراتم

گاهی فغان دارم گهی آرام و ماتم

من حال گریه دارم...یکی بیاد روضه بخونه...آقا جون دلم گرفته..




السلام علیک یا بنت محمد یا قرت عین الرسول





کاش بجای تو مرا می زدند!





مادرم یا زهرا







صدای گریه ی زینب میزنه آتیش به دلها



بچه ها آروم میگیرن با صدای پای بابا







السلام علیکِ یا فاطمة الزهراء


مراسم هیئت فاطمیون در شب شهادت حضرت زهراء (س)


«فاطمیه دوم»



مکان: قم - خ 45 متری عمار یاسر - مسجد امام حسین (ع)
زمان:
چهارشنبه ۰۷/۰۴/1385 ساعت 30/20

سخنران:
حجة الاسلام و المسلمین دکتر مرتضی آقاتهرانی
مداح:
حاج مهدی سلحشور



Paltalk
Paltalk

در ضمن مراسمات بصورت زنده و مستقیم از طریق برنامه Paltalk و با مشخصات زیر از ساعت ۸:۳۰ تا ۱1:1۵ پخش خواهد شد.



اسم اتاق:
IRAN ll Aynal Fatemiyon ll

گروه:
Asia / Africa / Australia



زیر گروه:
Persian




آموزش برنامه Paltalk


عشق فقط تویی آقا....کور بشه دشمنت

به رغم مدعیانی که منع  عشق کنند

 

جمال چهره ی تو حجت موجه ماست

 

بعد از تشکیل نظام جمهوری اسلامی در ایران، توطئه های استکبار جهانی علیه حکومت نوپای اسلامی فزونی گرفت و با تجهیز و تقویت گروهک ها و جریانات ضد انقلاب، در صدد نابودی نظام اسلامی برآمد. در همین راستا، عوامل ضد انقلاب که تا چندی قبل، با حیله و تزویر، خود را انقلابی معرفی میکردند، نقاب از چهره برداشتند و با سوء استفاده از موقعیت بوجود آمده، به سلب آسایش و امنیت مردم مشغول شدند.

یکی از این گروهک ها، سازمان منافقین خلق (مجاهدین خلق) بود که با ترور شخصیت های اسلامی و انقلابی، سعی داشت به اهداف پلید و شوم خود دست یابد. مقام معظم رهبری که تا آن وقت، نماینده امام خمینی (ره) در شورای عالی دفاع و نیز امام جمعه تهران بودند، با روشنگری های خویش، مردم را نسبت به ماهیت پلید این گروهک آشنا و نظرات آنان را در سخنرانی ها مطرح می ساختند. همین امر موجب گردید که گروهک منافقین از میان بردن معظم له را در برنامه کار خود قرار دهد.

در نهایت در ششم تیر ماه 1360 حضرت آیت الله خامنه ای که به منظور ایراد سخنرانی در مسجد ابوذر در شرق تهران حضور داشتند، در حین پاسخ گویی به پرسشهای حاضرین، بر اثر انفجار بمبی که توسط منافقین در یک دستگاه ضبط صوت کار گذاشته بود از ناحیه کتف، گردن و دست به شدت زخمی شدند و به بیمارستان منتقل گردیدند. اما ایشان به طور معجزه آسایی زنده ماندند و این از الطاف الهی بود که این گنجینه گرانمایه و عزیز برای رهبری امت اسلام بعد از حضرت امام حفظ شود تا سکاندار شایسته و لایقی جهت هدایت کشتی انقلاب اسلامی در اقیانوس متلاطم تحولات جهانی باشند. کینه توزی های منافقین همچنان ادامه یافت و فردای آن روز با منفجر کردن دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی جنایتی دیگر را ورق زدند.

 امام خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران (ره) پس از وقوع این حادثه در پیامی ضمن شکرگزاری به درگاه خداوند متعال برای سلامت جان حضرت آیت الله خامنه ای به بیان شخصیت ایشان پرداخته و تحلیلی از رسوایی منافقین و ضعف تحلیل های سیاسی دشمنان انقلاب ارائه نمودند که به شرح زیر است:

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 جناب حجت الاسلام آقای حاج سید علی خامنه ای - دامت افاضاته.

"خداوند متعال را شکر که دشمنان اسلام را از گروه ها و اشخاص احمق قرار داده است، و خداوند را شکر که از ابتدای انقلاب شکوهمند اسلامی هر نقشه که کشیدند و هر توطئه که چیدند و هر سخنرانی که کردند ملت فداکار را منسجم تر و پیوندها را مستحکم تر نمود و مصداق "لازال یوید هذا الدین بالرجل الفاجر" تحقق پیدا کرد.

اینان هر جا سخن گفتند خود را رسواتر کردند و هر چه مقاله نوشتند ملی را بیدارتر نمودند و هرچه شخصیتها را ترور نمودند قدرت مقاومت را در صفوف فشرده ملت بالاتر بردند. اکنون دشمنان انقلاب با سوء قصد به شما که از سلاله رسول اکرم و خاندان حسین بن علی هستید و جرمی جز خدمت به اسلام و کشور اسلامی ندارید و سربازی فداکار در جبهه جنگ و معلمی آموزنده در محراب و خطیبی توانا در جمعه و جماعات و راهنمایی دلسوز در صحنه انقلاب می باشید، میزان تفکر سیاسی خود و طرفداری از خلق و مخالفت با ستمگران را به ثبت رساندند. اینان با سوء قصد به شما عواطف میلیونها انسان متعهد را در سراسر کشور بلکه جهان جریحه دار نمودند. اینان آنقدر از بینش سیاسی بی نصیبند که بی درنگ پس از سخنان شما در مجلس و جمعه و پیشگاه ملت به این جنایات دست زدند، و به کسی سوء قصد کردند که آوای دعوت او به صلاح و سداد در گوش مسلمین جهان طنین انداز است. اینان در این عمل غیر انسانی به جای برانگیختن و رعب، عزم میلیونها مسلمان را مصمم تر و صفوف آنان را فشرده تر نمودند. آیا با این اعمال وحشیانه و جرایم ناشیانه وقت آن نرسیده است که جوانان عزیز فریب خورده از دام خیانت اینان رها شوند و پدران و مادران، جوانان عزیز خود را فدای امیال جنایتکاران نکنند و آنان را از شرکت در جنایات آنان برحذر دارند؟ آیا نمی دانند که دست زدن به این جنایات، جوانان آنان را به تباهی کشیده و جان آنان به دنبال خودخواهی مشتی تبهکار از دست می رود؟ ما در پیشگاه خداوند متعال و ولی بر حق او حضرت بقیه الله - ارواحنا فداه - افتخار می کنیم. به سربازانی در جبهه در پشت جبهه که شبها را در محراب عبادت و روزها را در مجاهدت در راه حق تعالی به سر می برند. من به شما خامنه ای عزیز، تبریک می گویم که در جبهه های نبرد با لباس سربازی و در پشت جبهه با لباس روحانی به این مظلوم خدمت نموده، و از خداوند تعالی سلامت شما را برای ادامه خدمت به اسلام و مسلمین خواستارم."

و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته.

روح الله الموسوی الخمینی

  

منابع:

روز شمار شمسی / مرکز پژوهشهای سلامی صدا و سیما

پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای (مدظله العالی)

آدرس اینترنتی: http://www.khamenei.ir/FA/home.jsp

 

 

 

 

مادر....

 

 

مهدی هی گریه می کرد می گفت:

 

مادر...

مادر...

مادر....

 

مادر من لیله ی قدر خداست

مادر من ائمه را مقتداست

مادر من بتول عزرا بود

مادر من حضرت زهرا بود.....

 

امشب تو هم بگو مادر...بگو مادر نرو...مادر

 

اللهم العن قاتلیک یا بنت رسول الله

 

پ.ن: مادر پیرهن مشکی تنمونه.....

...

 

...

 

سکوت ،حرف ،واژه های بی معنا

 

من و نگاه پریشان برای پس فردا

 

دروغ پشت دروغ و گناه پشت گناه

 

و باز خرقه ی آلوده از وجود سیاه

 

تو دشت سبز بهاری ،تو ابر فروردین

 

 منم  که خار مغیلان دشت  و باغ شما

 

مرا بزن آتش اندر این شب تاریک

 

قشنگ و چشم نواز است نور خار در شبها

 

دگر نگو که دعا کن برای آمدن صبح

 

دلم که سوخت زداغت دگر  بس است از ما

 

خراب و پست گناهم ببخش این حرفم

 

دگر نه اشک میخورم ، نه حسرتت آقا!!

 

...

سکوت ،حرف واژه های دریایی

 

لباس سبز رنگ یک اهورایی

 

قدم قدم و حرف حرف  شد نزدیک

 

و بوی خوشی شد  میان تاریکی

 

قیامت کبری شنیده ای،ای من!

 

ببین که قامت او بود محشری خاکی

 

کرور کرور اشک باز میبارید

 

ازآن دو چشم که گفتم دگر نمی باری

 

هنوز آخر حرفم به آخرش نرسید

 

که گفت خار در من، پیام تاریخی!!

 

(.....................................)

(....................................)

 

 

 

 

 

 

 پ.ن: این بیت آخر خوب نبود پاکش کردم

 

پ.ن: بازم ببخشید اینا شعر نیست هزیانه