بسم الله

بسم الله الرحمن الرحیم

پیامبر(ص)فرمودند:اگر از دنیا نماند جز یک روز، خداوند مردی از اهل بیت مرا بر می انگیزد که زمین را از عدل پر کند همانطور که از ظلم پر شده بود.

صدق رسول الله(ص)

اگر کافر اگر مومن به دنبال تو می گردم
پر از داغ شقایقهاست آوازم برای  تو

سلام این یک هفته خیلی فکر کردم..........دوباره جمله ی شهید همت  یادم اومد((حاشا که بسیجی میدان را خالی کند))....حتی میتونم بگم خیلی چیزها رو یاد گرفتم....من از دیدن آقا نا امید نمیشم ولی به فاصله ی بی نهایت خودم هم از ایشان پی بردم....من پی به دوریم از آقا بردم...این هفته خیلی به این فکر می کردم که تا حالا کجا بودم...چرا الان اومدم....مگه دنیای اطراف وزندگی چقدر ارزش داشت که صاحبم رو به دنیا فروختم....این هفته خیلی به مهربونی وکرم صاحبخونه پی بردم...میگم  چقدر آقام مهربونه که منو با این دل تباه شده راه میده...
چقدر کریمه که به من اجازه ی فکر کردن در بارش رو میده من که لایق نیستم!!!!این هفته  راههای جدیدی برای خدمت به آقا جلوی من باز شد ...البته میدونم ایشون به امثال من نیازی نداره اما این نیاز ما ست......بعد 3 سال  وبعد از خیلی دوری....هنوز جملات آیت الله امجد تو ذهنمه که می فرمود: ظهور نزدیک و آقا غریب وما  باید برای آقا سرباز جمع کنیم....هنوز حرفهای آیت الله صدیقی  بالا سر امام رضا(ع) یادم نرفته که به اون عرب بحرینی گفت ((ظهور قریب ان شا الله)) هنوزیادم نرفته که فرمود به اون جوون که این روزها آقا خیلی از دست شیعیانش ناراحته.....وهنوز جمله ی آقا به سید بن طاووس (ره) که حاج اسلام  یک سال پیش تو محرم برامون گفت یادمه که فرمود:شیعیان ما مارو فراموش کردند....من هنوز یادم نرفته نیمه ی شعبان سال 79 رو که اون جانبازشیمیایی که آقا شفاشون داده بود گفت امام زمان(عج) به من فرمود که اگر همه ی مردم به اندازه ی  آب ته لیوانهاشون برام دعا میکردند من میومدم...هنوز گله ی بی پرده ی آقا به سید بن طاووس تو گوشمه که: اگر شیعیان ما به اندازه ی یه مرغی که گم میکنند نگرانش میشند نگران من میشدند من میومدم!!!....شیعیان ما، ما رو فراموش کردند،اصلا به یاد ما نیستند...بعضی هاشون اصلا ما رو نمی خوان.))...دنیا دنیای عجیبی !!!هنوز یادمه اون نامرد مثلا داشت میومد کربلا....دوستش یه حرفی در مورد امام زمان زد اما این با یه حالت بدی گفت:مگه اون بیاد چیکار میکنه!!!....خیلی حرف برای نوشتن دارم....کامنت های شما و اون پست خواهرم خیلی رو من تاثیر گذاشت وخیلی منو هوشیار کرد از همتون ممنون.... اَه اینهمه نوشتم ولی هنوز اصل مطلب رو نگفتم....مطلب اصلی که میخوام بگم اینه که اگه بشر میخواد سعادتمند بشه راهی جز اتصال به امام زمان نداره...این امر ممکنه دیر یا زود داشته باشه ولی حتمیه.....وما باید سرباز آقا بشیم...این که من نمی تونم ...این که من از ایشون  واز دینم کم میدونم نمیتونه جواب درستی باشه....ما اول باید معرفت پیدا کنیم بعد به دیگران انتقال بدیم...ما هیچ فرصتی نداریم که از دست بدیم....خیلیها این فرصت واین نعمت رو از دست دادند که زمینه ساز ظهور باشند...ما هم اگه نجنبیم جزئ اونها میشیم...ما هم یه روز میمیریم...اما باید یه توشه ای داشته باشیم....چه قدر خوب میشه اگه توشه ی ما نوکری صاحب الزمان باشه...ما هیچ وقتی برای تلف کردن نداریم....ما ماموریم ومعذور....وظیفه ی ما زمینه سازی ظهوره ...اگه ما این فرصت نوکری رو از دست بدیم آیندگانی خواهند بود که فرصتشون رو غنیمت بشمرند وما رو بخاطر تنبلیمون واینکه امر خدا رو انجام ندادیم وبا اعمالمون ظهور  رو که تحقق وعده ی خداست  به تا خیر انداختیم سر زنش کنند ...همونطور که ما اهل کوفه رو بخاطر یاری نرسوندن به امام حسین و تنها گذاشتن او سرزنش و نفرین میکنیم.... اگر ظهور در این عصر نباشه روزی ما مورد سرزنش آیندگان قرار میگیریم....ما نعمتی داریم که 1400 سال شیعه براش  ثانیه شماری می کرد واون حکومت اسلامی بود....ما امکاناتی داریم که شیعیان در حسرتش دق کردند...ما امروز میتونیم حرف امامانمون رو به راحتی به همه ی مردم دنیا برسونیم...اما چرا خاموشیم!!!ما در مقابل سلمان فارسی مسئولیم....او از ما میپرسه که من در زمان ممنوعیت نشر حدیث کتاب حدیت رسول الله نوشتم.....شما جوونای انقلاب اسلامی چکار کردید...شیعیان زمان امام کاظم به ما خواهند گفت : ما بخاطر اعتقادمون به شیعه بود  که لای دیوارهای قصر خلفا  مدفون شدیم....اما شما که کسی بخاطر اعتقادتون شما رو نمیکشه چرا خاموشید....چرا دنیا رو با معارف اهل بیت سر شار نمیکنید...در آخر من از امروز اومدم که سربازی آقام کنم....میخوام زیر این خیمه وهر جای دیگه بود براش نوکری کنم.......اگه هستید بسم الله
ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده
در ضمن دست پر اومدم منتظر باشید