بسم الله الرحمن الرحیم
راه عاشقی...
برگرفته از مجالس حجه الاسلام علیرضا پناهیان با تصرف
.... در این عصری که احتمال ظهور امام عصر(عج) بسیار زیاد است ما برای زمینه سازی ظهور خیلی نیاز داریم که بشنویم و بدانیم تا عاشق شویم و تشنگی ظهور دروجود ما ایجاد شود «عاشق شو ور نه روزی کار جهان سراید » بعد از اینکه این عطش عاشقی در ما ایجاد بشود وپی به حقیقت بردیم کم کم باید راههای عاشقی را یاد بگیریم
یکی از راههای بدست آوردن عشق به امام زمان و زمینه سازی امر ایشان مهربانی به دیگران است چون چیزی که سدّ راه مهرورزی به آقا است در حدعاشقی حب نفس یا خود خواهی است و اینکه انسان همه چیز را برای خود بخواهد و آدم خود خواه هم عاشق شدنی نیست پس این خود خواهی را باید یک جایی ذبح کرد«تو خود حجاب خودی ، حافظ از میان برخیز» ما چگونه این حب نفس را از بین ببریم ؟ چگونه رقت قلب پیدا کنیم؟ اینها لوازم عاشقی هستند. دلهای مستعد برای مهر ورزی دلهایی اینچنین هستند.این راه بسیار روشن است وانسان باید سعسی کند که به اندازه ی طاعت وتوانش پیش برود آنگونه که امام علی (ع) تا کید می کند به قدر طاعتت ، به قدر امکاناتت طی کن . البته این راه نباید در نظر ما سبک جلوه کند چون انسان وقتی راه پیدا کرد به این مسیر با ید با سر برود ، دوان دوان حرکت کند نه با تانی . این راه راه تانی وصبر نیست خوب حالا خود خواهی را چطور ما می توانیم از بین ببریم، با مهربانی کردن به دیگران .
تو جزء کسانی نباش که وقتی یک نفعی به خودشان می رسد شاد می شوند ، عیدشان یعنی شادی خودشان جزئ آدمهای عاشق پیشه باش ، عیدشان یعنی شادی دیگران.
اگر انسان به دیگران خدمت کند و دل بدست بیاورد آن موقع می بینید چه رقت قلبی در او ایجاد می شود و وقتی همه به یکدیگر مهربانی کنند نا مهربانی رنگ می بازد . مهربانی را در جامعه زیاد کنیم تا نا مهربانی از بین برود چون خیلی ها همت عاشق شدن ندارند امّا اگر در فضای جامعه ای مهربانی فر هنگ شود خجالت می کشند نامهربانی کنند آنها هم به راه می آیند.در اینصورت یک صفا ورقت قلبی همه ی جامعه را فرا می گیرد آنگونه که هم خودسازی است وهم جامعه سازی است.
راه دیگری هم برای عاشقی هست، ما باید بدانیم که می خوا هیم عاشق چه کسی بشویم به کسی ،کسی که مولا وصاحب ما است بله برای اینکه محبت ما نسبت به لیشان تبدیل به عشق شود باید ایشان را در حد توان خویش بشناسیم و علاقه ای که به آقا داریمرا درک کنیم و بدانیم که جنس ای دوست داشتن از جنس علاقه ی عبد به مولا است وبعد از این اگر کمی نسبت به ایشان مطیع باشیم و از امام زمان اطاعت کنیم وچند بار به مولا چشم بگوییم کم کم در خود مزه ی این عشق را می چشی وبعد درک می کنی معنی ان شعر را که «شب گر رخ مهتاب نبیند سخت است
نوکر رخ ارباب نبیند سخت است»
مستند فقر و فحشا در خیمه ی محبان اکران شد
جهت مشاهده به پست پایین مراجعه کنید
گفتگو با مسعود دهنمکی درباره فقر و فحشا
مسعود دهنمکی را خیلیها نمیشناسند، خیلیها هم تازه او را شناختهاند، یعنی از وقتی سیدی «فقر و فحشا» را دیدهاند؛ البته یک عده هم او را از قبل میشناختند، با نوشتههایش در «جبهه» و «شلمچه»! و حالا دهنمکی دانشجوی علوم سیاسی است و فیلم مستند هم میسازد، آن هم از نوع «زیر 18 سال ممنوع»!!!
گذاشتن قرار مصاحبه با او کار سختی نبود؛ یعنی کلاس نگذاشت و راحت قبول کرد، ولی وقتی سر قرار مصاحبه حاضر شدیم، دیدیم حسابی شمشیر را از رو بسته و گارد تدافعی گرفته است. ذهنش پر از خاطرههای تلخ منتقدانی بود که فقط فیلمش را کوبیده بودند. حالا نه که فکر کنی ما بدون پیشزمینه ذهنی رفته بودیم برای مصاحبه که ما هم تا حدودی پیشداوری ذهنی داشتیم. ولی کمی که صحبت کردیم (که بیشتر به جر و بحث نزدیک بود تا صحبت)، آرامتر شد و سر درد دلش باز.
خیلیها در حق فیلمش بیانصافی کرده بودند؛ مثلا گفته بودند که فیلم مستند نیست و ساختگی استف و عدهای هم بر عکس خرده گرفته بودند که چرا فیلم با آدمهای حقیقی ساخته شده و بهتر میبود که از هنرپیشه استفاده و صورتشان را شطرنجی میکرده و خلاصه سر اینطور انتقادها خیلی عصبانی بود. البته این را هم بنویسم که به برخی سوالات ما جواب سربالا داد و حسابی مسئله را پیچاند و بعضی وقتها هم که «و آنگاه خداوند توجیه را آفرید!»
اصلا هدفتان از ساختن فیلم فقر و فحشا چه بود؟!
- با توجه به اینکه در دورههای مختلف، برای ارتباط با مخاطبین باید از زبانهای متفاوتی استفاده کرد و حالا که ذائقه مخاطب از رسانههای نوشتاری به رسانههای دیداری و شنیداری تغییر کرده، احساس کردم که حرفم را به وسیله فیلم راحتتر میتوانم بزنم و از آنجات که سینمای مستند بر خلاف سینمای داستانی در انتقال واقعیتها به مخاطب دچار پردهپوشی کمتری است، از این ابزار استفاده کردم. تمام حرف من در فیلم، بحران عدالت بود. عدالتی که باید در یک جامعه اسلامی باشد و نبودش باعث بروز خیلی مسائل شده است. یکی از نتایج و علل اساسی نبود عدالت، وجود فساد و تباهی و فقر است و فحشا. اصلا فیلم برای اثبات ارتباط این علت و معلول یعنی فقر و فحشا جلو رفته است.
یعنی وجود فحشا در جامعه فقط به دلیل فقر اقتصادی است؟ یعنی در میان طبقات متوسط و یا بالا این پدیده وجود ندارد، یا مگر فحشا نمیتواند ریشه در فقر فرهنگی داشته باشد؟
- فحشا میتواند دلایل متفاوتی داشته باشد، میتواند به دلایل مسایل خانوادگی یا از فقر فرهنگی باشد و یا خیلی دلایل دیگر. اما این فیلم قرار بود ارتباط فقر و فحشا را بررسی کند. حضرت علی (ع) وقتی در دوره خلافتش پیرمرد نصرانی را میبیند که گدایی میکند، حساسیت نشان میدهد و میگوید این پیرمرد باید آنقدر تامین باشد که گدایی نکند، چون در جوانیاش در این جامعه کار کرده است. این حدیث را حتما شنیدهاید که «هر آینه نزدیک است که فقر به کفر بیانجامد.» من این فیلم را ساختم که اعلام خطر کنم، اصلا فیلم با آژیر خطر شروع میشود که بگوید فقر، دزدی و رشوهخواری میآورد، فحشا میآورد، کفر میآورد. چطور وقتی صحبت از آسیبهای اجتماعی دیگری مثل دزدی و رشوهخواری است و علتش فقر بیان میشود، کسی صدایش در نمیآید، ولی وقتی میگوییم ممکن است عدهای از فقر به فحشا کشیده شوند اعتراض خیلیها بلند میشود!؟
مخاطبین این فیلم چه کسانی هستند و اگر قرار بود که مخاطب خاص داشته باشد چرا الان سر چهارراهها فروخته میشود؟
- این فیلم را برای مسئولین ساختم و اجازه اکران خصوصی را هم نداشتم. هزار نسخه از فیلم کپی کردم و برای مراجع و مسئولین فرستادم؛ اما اینکه چطور این فیلم بین مرد مپخش شد، من نمیدانم! ولی فکر میکنم چون این فیلم با فطرت جامعه همخوانی داشته بین مردم پخش شده؛ من این را امتیاز فیلم میدانم، چون قبل از «فقر و فحشا» بیست فیلم با موضوع فحشا ساخته شده که بیپردهترینش متعلق به باشگاه خبرنگاران جوان و فیلم «زنانه» خانم مهناز افضلی است که خیلی بازتر و عیانتر مسایل مربوط به فحشا را نشان میدهد. جالب اینجاست که کمتر کسی در مورد آن فیلمها خبر دارد، اما سیدی فقر و فحشا چون دغدغهاش عدالت است و میخواهد رابطه فقر و فحشا را نشان دهد، مردم پسندیدند و خودشان تکثیر کردند و دیدند.
جنگ ما جنگ فقر وغناست((امام خمینی))
سلام: موضوع امروز مناسب با ایام رمضان
و هفته اطعام واکرام ایتام
فیلم مستند فقر و فحشا ساخته مسعود دهنمکی |
این فیلم انتقادی است از مسعود دهنمکی به سیاست های اقتصادی
و فرهنگی
و برگزینی مدل توسعه به شیوه ی غرب در طول ۱۰ -۱۵ سال اخیر
که منجر به
ایجاد شکاف بسیار زیاد طبقاتی و همچنین ترویج روحیه ی مصرف
هرچه بیشترشده است
بسم الله الرحمن الرحیم
به کجا میرویم
امروز میخوام یه مسئله ی عمومی رو بگم اونم اینکه ما یک معضلی داریم به اسم زود قضاوت کردن و تهمت زدن متاسفانه این گناه خیلی شیوع پیدا کرده من خودم هم خیلی وقتها دچار این گناه شدم(خدایا ببخش) والبته خیلی هم بهم تهمت زدند.... اینجا من بحثم یک گروه خاص از تهمت هاست و آثار و بحرانهای عظیمی که به دنبال داشته اینکه متاسفانه مثلا تا بعضی از ما یه نفر رو بایه تیپ خاصی میبینیم سریع خودمون قاضی میشیم و یا مرتدش میکنیم یا کافر یا.... واز طرف دیگه گروهی که خودشون ممکنه زیاد اهل دین نباشند یا بعضی بدیها رو از کسانی که ممکنه مذهبی باشند دیدند همه ی آدمهای مذهبی رو به ریا کاری متهم میکنند ....در صورتی که گناهی مثل ریا اصلا توسط ما قابل درک نیست چون یک مسئله کاملا درونیه واصلا از روی عمل قابل تشخیص نیست مگر خود شخص اعتراف کنه که من این کار رو بخاطر خدا نکردم..... این مشکل واین تهمت به ریا مانع پیوستن خیلی از جوانان به مجامع دینی یا اصلا گریز از دین شده ... از طرفی هم قضاوت زود هنگام امثال من در موردافراد هم موجب شده تا هم افراد معتقد و مذهبی ها از بعضی جوانانگریزان باشند یا با کم محلی یا با توهین در برخوردها روبرو شوند....این معضلات بخصوص شاید بعد از تهاجم فکری وفرهنگی دشمن وتبلیغات آن بر ضد مثلا روحانیت حاد تر شده چون این دو دستگی موجب شد که فاصله ای بین خیلی از جوانان و روحانیان که مبلغان اصلی ومنتقل کنندگان واقعی اسلام ناب هستند پیش بیاید و موجب شود که مثلا جوانی که دین را در مسجد وپای منبر یا بوسیله ی کتب علمای بزرگی مثل شهید مطهری یا علامه جعفری بشناسد افکار افرادی مثل آقای دکتر سروش ویا افراد دیگری که خود را روشن فکر میدانند کسب کند ... این حرفهایی که من درموردبعضی روشنفکران میزنم نه از روی لجاجت یا بی اطلاعی که از مشاهده ی تاریخ و مطالعه ی کم و بیش آثار بعضی افراد یا انعکاس آن در بین جوانان است....مثل اینکه ما از شاید 10 12 سالگی این مفهوم را بطور کامل قبول کردیم که برای رسیدن بخدا فقط یک صراط مستقیم وجود دارد وبا اینکه سالها عمر خویش را در مطالعه قرآن گزراندیم حتی یک بار به صراطهای مستقیم برخورد نکردیم....بله سبل زیاد است اما صراط نه فقط یکی....بگزارید سبیل و جمعش که سبل میشود را با صراط مستقیم وصراطهای مستقیم مقایسه کنیم سبیل چیست؟سبیل شبیه به جویهای آب متعددی که به رودخانه ی صراط مستقیم میریزند رودخانه که راه رسیدن تمام آبهای جویهای مختلف به اقیانوس است...من نمیدانم چرا افرادی که مثلا اهل بیت را پایینتر از قران میدانند واینطور
در نزد محبان اهل بیت برای مظلومیت قران سینه چاک میکنند اصلا قران را نمی خوانند یا فقط جاهایی را میخوانند که به نفعشان باشد . در هیچ جای قرآن راههای راست (یاصراطهای مستقیم ) بچشم نمیخورد سبیل الله وسبل زیاد است اما برای رسیدن به خدا فقط یک راه راست وجود دارد فقط یکی و آن صراط مستقیم است.چرا خودمان را دور میزنیم چرا حقیقت را نمیبینیم ببینید به کجا رسیدیم!! نبودن صراطهای مستقیم توضیح نمیخواهد اصلا مطالعه ی عمیق هم نمیخواهد فقط این آیه ی قرآن را بخوان((اعبدونی هذا صراط مستقیم))یعنی:مرا بپرستید ، این صراط مستقیم است....حالا وقتی ما میگوییم صراطهای مستقیم یعنی اینکه غیر از پرستش خدا راه دیگری برای رسیدن به خدا هست...برای رسیدن به خدا غیر از پرستش خدا راه دیگری هست !! چه جمله ی مسخره ای!!
صراط مستقیم هم یعنی (اطیعوا الله واطیعو الرسول و اوللامر منکم)...غیر از این هرچه باشد باطل است.... مسائلی مثل قرائتهای مختلف از دین یا تساهل وتسامح برای من کاملا تابلو هستند که نقشه ی غرب هستند مثل روز اینکه میگویم کاملا، از روی مطالعه است...اصلا بگزارید موسس این نوع قراعت را معرفی کنم کشور فخیمه ی انگلستان!!نمیدانم اسم افرادی مثل مستر همفر را شنیده اید یا نه محمد بن عبد الوهاب چطور؟؟ کمی مطالعه ی تاریخ کاملا روشن میسازد که چطور در نشریات وکتب بعد از جنگ با این بهانه که میخواهیم خرافات را از دین خارج کنیم تا به اسلام ناب برسیم نوادگان همین افرادکم کم آیات صریح قران مثل آیه ی قصاص را یا مسئله ی حجاب را نفی کردند وبه مخالفت صریح با آن پرداختند اسم بردن از آنان کار سختی نیست ...عماد الدین باقی ، شادی صدر ، یوسفی اشکوری ،گنجی، و سرآمدشان دکتر سروش...البته ممکن است در بین اینهمه اثار از انهاکتاب خوبی نیز بچشم بخورد یا سابقه ی دینی یا انقلابی هم داشته باشند اماانسانها تغییر می کنند حتی یک شبه!! ... با رواج ایده ی قراعتهای مختلف از دین خیلی از جوانان را با یک اسلام اومانیستی آشنا کردند!!!اسلام اومانیستی عجب کلمه ای در اسلام اومانیستی شما خدا را قبول دارید قران را قبول دارید اهل بیت راهم قبول دارید اما فقط قبول دارید
بله همه ی اینها را دوست دارید اما مثلا اگر آیه ای از قران با منافع شما با هوس شما تضاد داشت اصلا به آن اعتنا نمیکنیدچشمتان را میبندبد انگار که اصلا ندیدید یا آن را طوری که دوست دارید تفسیر میکنید واگر حدیثی نقل شد که با عقل کج اندیش والبته محافظه کار شما مغایرت داشت محترمانه انگ جعلی بودن به آن میزنید یاباآن مخالفید بدون اینکه اصلا دنبال سند داشتن یا نداشتنش بگردید... در گذشته البته حماقت انگلستان در این بود که با علم کردن افرادی مثل محمد بن عبد الوهاب و ارائه مذهب وهابیت فقط تفرقه ای در بین یک عده با سایر مسلمانان ایجاد شد اما با بیان قراعتهای مختلف از دین فضایی بوجود آمد که شایددو برادر را هم از نظر اعتقادی از هم جدا کرددیگر مسئله ی تضاد بین شیعه وسنی نبود شیعه با شیعه است. همه میگویند من فکر میکنم ، کسی نمیگوید قران اینگونه گفت اهل بیت اینگونه گفتند . هر فرد برای خودش ایت ا.. شد بطوری که مذهبی دیگری را متهم به بی دینی مطلق میسازد و گناه حد اکثر پوشیدن لباس کفار در جامعه اسلامی یا بد حجابی در اثر جهل از فلسفه ی حجاب را به بی دینی و کافری میکشاند و از سوی دیگر شخصی که اصلا نماز نمیخواند هر کسی که نماز میخواند را از روی هیچ به ریا کاری ویا نماز و روزه گرفتن برای کسب پست و مقام یا برای خیلی مسائل دنیایی متهم میکند.... بله هر کس برای خود آیت الله و دانشمند خودش شد .و آیت اللهی که 40 50 سال از عمرش را علاوه برذکر وتلاوت متن قرآن که با تفحص وتعمق وتامل در مفاهیم قرآن و اهل بیت و پیدا کردن جعلی از اصلی وزهد و پارسایی وتقوی بودو پوست وگوشتش با این معارف خو گرفت دورش خالی شد اگرهم خالی نمیشد آنقدر انگ وتهمتش میزدند که دیگر هرچه میگفت کسی قبولش نداشت بگذارید مثالش را بیاورم مثل آیت الله مصباح یزدی وقتی دیدند که در مقابلش کم می آورند در بین مردم بد نامش کردن آن هم چه کسی را همان شاگرد خاص علامه طباطبایی همان شاگرد خاص استاد اخلاق و عارف حق میرزا سید علی قاضی (ره)...بله ....چاره و راه حل اینهمه انحراف و خودکامگی جمعی چیست ؟چاره هست!ولی چاره جو کجاست ؟همه خود را کامل میدانیم همه فکر میکنیم هرچه که ما میدانیم درست وبقیه اشتباه. واما بعد .... چاره همان است که از آن غفلت کرده ایم و فقط به ظاهر آن پرداختیم....بله قرآن واهل بیت....حکم و قاضی ما باید قرآن و اهل بیت باشداما معانی قرآن را از کجا کسب کنیم ؟ یا اهل بیت را از کجا بیابیم امام زمان (ارواحنا فداه )پاسخ میدهد خوب گوش کنید:((و اما رویدادهای تازه که بر شما پیش می آید به راویان احادیث ما مراجعه کنید، زیرا آنان حجت من بر شما هستند ومن حجت خدا بر آنان می باشم.))
البته اگر باز ما فکر کنیم که حدیث ایشان راقبول کنیم یا نه!! انسان فکر دارد نظر دارد اما وقتی دید این نظرش با حدیث اهل بیت یا با قران در تضاد است باید اشتباهش را بپذیرد و با لجاجت یا برای حفظ تیپ روشنفکری اش نظر خود را روبروی قران نگذارد.... این همه توضیح دادم اما به اول بحث نگاه کنید که این همه از کجا شروع شد ؟؟!!!
عاقلا دیونه شید دیوونگی صفا داره
دیوونه اربابی مثل شاه کربلا داره
........................................
این متن از کتاب فتح خون شهید آوینی در مورد امام حسین وهجرتش
از دستش ندید
متن کاملwww.moheban.net
راوی
گوش کن که قافله سالار چه می خواند : و لما توجه تلقاء مدین قال عسی ربی ان یهدینی سواء السبیل ... آیا تو می دانی که از چه امام آیاتی که در شأن هجرت نخستین موسی است فرا می خواند ؟ عقل محجوب من که راه به جایی ندارد ... ای رازداران خزاین غیب ، سکوت حجاب را بشکنید و مهر از لب فروبسته اسرار برگیرید و با ما سخن بگویید . آه از این دلسنگی که ما را صُمُّ بُکم می خواهد ... آه از این دلسنگی !
سر آنکه جهاد فی سبیل الله با هجرت آغاز می شود در کجاست ؟ طبیعت بشری درجست و جوی راحت و فراغت است و سامان و قرار می طلبد . یاران ! سخن از اهل فسق و بندگان لذت نیست ، سخن از آنان است که اسلام آورده اند اما در جستجوی حقیقت ایمان نیستند . کنج فراغتی و رزقی مکفی ... دلخوش به نمازی غراب وار و دعایی که برزبان می گذرد اما ریشه اش در دل نیست ، در باد است . در جست و جوی مأمنی که او را ازمکر خدا پناه دهد ؛ در جست و جوی غفلت کده ای که او را از ابتلائات ایمانی ایمن سازد، غافل که خانه غفلت پوشالی است و ابتلائات دهر ، طوفانی است که صخره های بلند را نیز خرد می کند و در مسیر دره ها آن همه می غلتاند تا پیوسته به خاک شود. اگر کشاکش ابتلائات است که مرد می سازد ، پس یاران ، دل از سامان برکنیم و روی به راه نهیم . بگذار عبدالله بن عمر ما را از عاقبت کار بترساند . اگر رسم مردانگی سرباختن است ، ما نیز چون سید الشهدا او را پاسخ خواهیم گفت که : « ای پدر عبدالرحمن ، آیا ندانسته ای که از نشانه های حقارت دنیا در نزد حق این است که سر مبارک یحیی بن زکریا رابرای زنی روسپی از قوم بنی اسرائیل پیشکش برند ؟ آیا نمی دانی که بر بنی اسرائیل زمانی گذشت که مابین طلوع فجر و طلوع شمس هفتاد پیامبر را کشتند و آنگاه در بازارهایشان به خرید و فروش می نشستند ،آن سان که گویی هیچ چیز رخ نداده است ! و خدا نیز ایشان را تا روز مؤاخذه مهلت داد .» اما وای از آن مؤاخذه ای که خداوند خود اینچنین اش توصیف کرده است : اخذ عزیز مقتدر .
آه یاران ! اگر در این دنیای وارونه ، رسم مردانگی این است که سر بریده مردان را در تشت طلا نهند و به روسپیان هدیه کنند ... بگذار اینچنین باشد .این دنیا و این سر ما !
دنیا و این سر ما !