خیمه محبان

ما را حرجی نیست اگر اشک فشانیم.... زیرا که در این بادیه جز نور نکشتیم

خیمه محبان

ما را حرجی نیست اگر اشک فشانیم.... زیرا که در این بادیه جز نور نکشتیم

حرفهای حسابی که جواب دارند!

بیا یه تصمیم بگیریم، بیا تصمیم بگیریم حال یه نفر رو بگیریم...بیا بجای اینکه حال دوستمون رو بگیریم برای یه بار هم که شده حال شیطان رو بگیریم ...چطوری؟ ..خوب گناه نکنیم....هیچی ...حداقل برای یک روز...راحته ها...باور کن خیلی حال میده...من قول میدم ضرر نمیکنی، هستی؟

اگه هستی تو قسمت نظرات بهم بگو.

خدا یه هدیه ی خوب به مناسبت روز تولدم داد.چند ساعت بعد ازفرستادن پست قبلی ساعت یازده شب با عمار و صادق و سعید رفتیم قرارگاه امیر المومنین تو سنگر های شهدا....چه آسمون خوشگلی داشت.....اونجا رو خیلی دوست دارم با تمام غربتش...تنهاییش ...و بوی شهدا که از اونجا به مشامت میرسه.....باور کن تو این جملاتی که گفتم حتی یه ذره هم شعار ندادم عین حقیقت بود ...خودت باید بیای و ببینی!

میگم یه چیزی...آخرش چیکار میخوای بکنی؟ آخرش که چی؟ بالاخره که میمیری!فکر کن چه توشه ای میخوای ببری؟؟!....پول؟کتاب ودفتر؟تیپ وقیافه؟من بهت نمیگم خودت فکر کن که چیکار باید بکنی؟ببین هم دارم به خودم میگم هم به تو...خداوکیلی این که نشد زندگی که صبح بلند بشی بعد بدون حتی یه خیر شب دوباره بخوابی...میگم بیا سعی کنیم وجودمون مفید باشه اگرم مفید بودیم بیشتر مفید باشیم برای دیگران حتی برای عالم هستی.

بذار یه روز ،تمام زمینه های گناه رو از خودمون دور کنیم...حتی بعضی وقتا یه چیزهایی هست که تو وجود ماست که دیگران رو به گناه میکشونه

اینا بعدا بیچارمون میکنه ها!اگه آدم خودش گناه کنه یه چیزی، ولی اگه موجب گناه کردن چهار نفر دیگم بشه گناهش 4 برابرشده...بگذریم

بیا فردا آره فقط فردا به خودمون وخدامون قول بدیم گناه نکنیم....فقط یه روز اگه حال نکرد ی باز گناه می کنیم....همین

برای آقام: دلم برات خیلی تنگ شده،یه چیزای شنیدم دلم کباب شد،با مرام یه سرم به ما بزن چی میشه مگه؟

دل پریشونم،پریشونم که اربابم نیومد

بعد عمری نوکری ،حتی یه شب خوابم نیومد

و به قول یه بنده خدایی:

با صد امید بر در این خانه آمدم

اقرار میکنم که تو خوبی و من بدم

مردود تر زمن نبوَد بنده ای، ولی

با ور نمی کنم که تو مولا کنی ردم

 

 

 

 

غمخوار شیعه

 

 

 

 اول تولدم مبارک....ان شاالله تا انقلاب مهدی زنده باشم و زنده باشید

 

  غمخوار شیعه

   متأسّفانه از آنجا که امام زمان ارواحنا فداه از دیده ها پنهانند
و در نتیجه براى همه امکان دسترسى به آن حضرت ممکن نمى باشد مگر دوستان خاصّ و خالص که از فیض ملاقات بهره مند مى شوند و از مصاحبت با او لذّت مى برند ولى آنان نیز مصداق این سخنند :

آنکه را اسرار حق آموختند قفل کردند و دهانش دوختند

   و اگر آنها نیز با حضرتش بنشینند اظهار نمى کنند و اگر چیزى از او بشنوند فاش نمى سازند و اگر جز این بود به خوان قربش ضیافت نمى شدند ...

   و آن گونه تشرّفات و آستان بوسیها که به ما رسیده است براى اتمام حجّت بر غافلان و تحکیم رشته محبّت در دل دوستان اوست که مأیوس نشوند و دست از طلب نکشند و سرمشق جان کنند این غزل را :

دست از طلب ندارم تا کام من برآید یا تن رسد به جانان یا جان زتن برآید

بگشاى تربتم را بعد از وفات و بنگر کز آتش درونم دود از کفن برآید

 

   امّا به هر حال آنچه دیده شده است نیز شعاعى است از آفتاب جمالش و هر آنچه را نقل کرده اند مصرعى است از دیوان فضائلش و صد افسوس که بسیارى از اخبار و آثار ما نیز بدست دشمنان نابود گردیده و یا از ترس نااهلان با سینه ها به خاک رفته است ...

   اکنون به جستجوى اخبار و آثار مى پردازیم تا چراغى
بیابیم براى رهجویان .

   شیخ طوسى (رحمه الله) در کتاب «الغیبة» نقل مى کند که ابن ابى غانم قزوینى با عدّه اى از شیعیان در این باره که حضرت امام عسکرى (علیه السلام) آیا فرزندى از خود باقى گذارده تا جانشین او باشد مشاجره کردند و او مدّعى شد که آن حضرت از دنیا رفت و فرزندى از خود به جاى نگذاشت ، شیعیان نیز عریضه اى به ملجأ و مأواى خود نوشتند و عرض حال با صاحب و آقاى خود نمودند و از آن ساحت اقدس ارواحنا فداه نیز جواب چنین صادر گردید :

أنّه اُنهی إلیّ ارتیاب جماعة منکم فی الدین وما دخلهم من الشکّ والحیرة فی ولاة أمرهم فغمّنا ذلک لکم لا لنا وساءنا فیکم لا فینا ، لأنّ الله معنا فلا فاقة بنا إلى غیره .(1)

 

(1) مکیال المکارم  : 1/52 ، المختار من کلمات الإمام المهدی (علیه السلام) : 1/82 .

 

همانا رسیده است بر ما اینکه عدّه اى از شما در دین خود به تزلزل افتاده و شکّ و حیرت نسبت به اولى الأمرشان به آنها هجوم آورده این مطلب ما را مغموم ساخته ، البتّه براى شما نه براى خود وناراحت شده ایم به خاطر شما نه به خاطر خود ، چون خدا با ماست و احتیاجى به غیر او نداریم .

   امام زمان (علیه السلام) از تزلزل و تحیّر دوستانش غمناک مى شود و
دریاى رأفت او چون دوستانش را به ورطه بلا مى نگرد مى خروشد ، و نه تنها حزن و اندوه خود را اظهار مى کند بلکه از شدّت محبّت خود به آنها این چنین پرده برمى دارد که :

   غم و اندوه ما به خاطر شماست و از اینکه عدّه اى در اولو الأمر خود شکّ کرده اند و به ضلالت کشیده شده اند محزونیم نه از براى خود ، چون خدا با ماست و حاجتى به غیر او نداریم تا از جدا شدن جماعتى مغموم شویم .

 

منبع: مهر بیکران <نگاهى به رافت امام زمان>
علیه السلام / تالیف محمّدحسن شاه آبادى

تقدیم به تنها امپراطوری که قلب مرا تسخیر کرد

 

                

خوش بحال شهدای شهرمون

که برات کربلاشون بوده خون

همشون پیش تو روزی میخورن

جنت رو میخوان چیکار تو رو دارن

 

یا حسین

تنها عشق من

هیشکی برام تو دنیا امام رضا نمیشه

امام رضا (ع): اگر کسی نمی تواند کفاره ی گناهانش را ادا کند زیاد بر محمد و آل محمد صلوات بفرستد زیرا صلوات گناهان را از بین می برد

میلاد امام رئوف ، حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام مبارک

به گنبد طلایی ات
هر روز در سکوت خیابان دوردست
روی ردیف نازکی از سیم می نشست

وقتی کبوتران حرم چرخ می زدند
یک بغض کهنه توی گلو داشت...می شکست

ابری سپید از سر گلدسته می پرید:
-
جمع کبوتران خوش آواز خود پرست!

آنها که فکر دانه و آبند و این حرم
جایی که هرچقدر بخواهند دانه هست

آنها برای حاجتشان بال می زنند
اصلا یکی به عشق تو آقا پریده است؟

رعدی زد آسمان و ترک خورد ناگهان
از غصهء کلاغ، کلاغی که عاشقست

ابر سپید چرخ زد و تکه پاره شد
هرجا کبوتری به زمین رفت و بال بست

باران گرفت - بغض خدا هم شکسته بود
اما کلاغ روی همان ارتفاع پست...

آهسته گفت: من که کبوتر نمی شوم
اما دلم به دیدن گلدسته ات خوشست!

برگرفته از وبلاگ مژگان بانو

امام رضا (ع) دیگه تعریف نداره همه مون به حد ظرفیتمون میشناسیمش...از سفره ی کریمش روزی خوردیم...از لطفش استفاده کردیم ...امام رضا خیلی با مرامه...خیلی مرده...امام رضا درسته هشتمیه ولی باز آخرشه!...امام رضا..امام رضا ...امام رضا...

*هدیه میلاد امام رضا(ع) یه مولودی خوشگل و شاد (البته مال میلاد امام حسین-کاشان)با ظرفیت 449 کیلو بایت

بر سر خوان امیر المومنین (غفلت از خدا ودنیا پرستی)

خطبه ی127نهج البلاغه:همانا در زمانی هستید که خیر دائما وا پس می رود وشر همی پیش می آید و شیطان هر لحظه بیشتر به شما طمع می بندد. اکنون زمانی است که تجهیزات شیطاننیرو گرفته و فریب شیطان در همه جا گسترده شده

وشکارش آماده است. نظر کن،هرجا می خواهی از زندگی مردم را تماشا کن آیا جز این است که یا نیازمندی می بینی که با فقر دست و پنجه نرم می کند و یا توانگری کافر نعمت یا ممسکی که امساک حق خدا را وسیله ثروت اندوزی قرار داده است و یا سرکشی که گوشش به اندرز بدهکار نیست؟!کجایند نیکان و شایستگان شما؟کجایند پارسایان شما در کار و کسب؟ کجایند پرهیزکاران شما؟.......

خطابه هایی در مورد سکر (مستی)نعمت: شما در معرض مصائبی هستید که نزدیک است.همانا از مستیهای نعمت بترسید و از بلای انتقام بهراسید...آن در هنگامی است که شما مست می گردید ،اما نه از باده از نعمت و رفاه!

 

 

حالا هم بریم سراغ شاگرد مکتب علی سردار خیبر، بسیجی شهید حاج ابراهیم همت

برای اینکه خدا لطفش و رحمتش وآمرزشش شامل حال ما بشه

باید اخلاص داشته باشیم

و برای اینکه ما اخلاص داشته باشیم سرمایه میخواد که از همه چیزمون

بگذریم و برای اینکه از همه چیزمون بگذریم باید شبانه روز دلمون و وجودمون

و همه چیزمون با خدا باشه .اینقدر پاک باشیم که خدا کلاً اَزَمون

راضی باشه،قدم برمیداریم برای رضای خدا،قلم برمیداریم- روی کاغذ- برای

رضای خدا،حرف می زنیم برای رضای خدا ،شعار میدیم برای رضای خدا،

می جنگیم برای رضای خدا،همه چی، همه چی،همه چی خواست خدا باشه

که اگر شد پیروزی درش هست،چه بکشیم چه کشته بشیم اگر اینچنین بشیم

پیروزیم وهیچ ناراحتی نداریم و شکست معنا نداره برای ما

چه بکشیم چه کشته بشیم پیروزیم اگر اینچنین باشیم..

شهید محمد ابراهیم همت

آلودگی هوا

****آخیش بعد 10000000000000000000 زور زدن دوباره درست شد این قالب ...بخیر گذشت

=breaking news==============================>تا حالا از ژولیوس سزار کامنت داشتید؟؟اون الان تو بیمارستانه...براش دعا کنید...به وبلاگ شهیدانه برید تا همه ی ما جرا رو بفهمیدhttp://montazerghaem.parsiblog.com

بگذارید این پست رو با یه حدیث از امیر کلام حضرت علی(ع)شروع کنم این حدیث رو روی تابلوی یه اداره ای دیدم...
بهترین عبادت عفت است.
یه موضوعی که واقعا دل بندگان خوب خدا رو بدرد آورده
موضوع آلودگی هواست ...بله تعجب نکنید آلودگی هوا...اما کشندگی این آلودگی بخاطر مونو اکسید کربن نیست...کشندگی این آلودگی از قساوت قلوبه...از دور شدن از خداست...از بالا رفتن میزان گناهان از سطح استاندارد شیعه اس..چرا گناه میکنیم...بعد هم اصلا بروی خودمون نمیاریم...فقط یه کم اشک میریزیم میگیم آه من چقدر گناه کارم ...چرا سعی نمیکنیم گناه نکنیم...چرا سعی نمیکنیم با حیا باشیم..چرا زینتهامون رو برای نامحرم هویدا میکنیم...چرا چشمانمون باید صحنه هایی رو ببینه که خدا راضی نیست ما اون صحنه ها رو ببینیم. باشه بگذارید زنجیر غلامی وخاکساری شیطان تا ابد دور گردنتون بمونه بعد بیگم ما آزاد هستیم ما آزادی داریم...بعضی ها هم که آزادی رو در خروج از رحمت الهی و بستن زنجیر شیطانی به گردنهاشون میدونن(من آمده ام تا کسی را به زور به بهشت نبرم)(چقدر مهربونی تو...تو میخواستی ما رو بدون زور به جهنم حق تعالی وارد کنی!سیاسی حرف نمیزنم..دارم بینشی میگم)

مطلبی که خواهید خوند از مرحوم سپهره(با تصرف البته یه کم)
آری دیگر دلم از دست همه گرفته، از دست تمام کسانی که کلاهشان برای سرشان گشاد است، از تمام کسانی که لباسشان بارکدشان است،از هویتهای میز نشان از بله های از سر اجبار..از طلبه هایی که طالب علم نیستند..از دانشجویانی که دانشجو نیستند..از تمام کر هایی که سمعکشان مارک مصلحت خورده!از اندامهای به مزایده گذاشته شده ...از انسانهای ارزان قیمت ...از اعتقادات حراجی ...از حرفهای مفت! از نادیدنی های دیدنی!از صورتهایی که بوم نقاشی اند!! از متهمانی که امروز شاکی اند...از تمام کسانی که رسالت خون را تنها در رساندن اکسیژن به سلولها میدانند...از تمام خونهایی که رنگین ترند...از آنان که آزادگی را در اسارت بی بند وباری به بند میکشند...از آنان که عشق را به بهای... آی لاو.. سه طلاقه کرده اند..از تمامی کسانی که در لغت نامه ی ذهنشان بین مظلومیت و توسری خور علامت مساوی است...از ولایت ناشناسان...از کوفیانی که دم به ساعت میگویند:این طالب بدم المقتول بکربلا...از کوفیانی که اهل کوفه نیستند...از کوفیانی که برای مهدی نامه مینویسند!!!از تمام آنان که فکر میکنند کوفیان شاخ داشتند...از تمام آنان که فکر میکنندطلحه یا زبیر یا عمرو عاص یا شمرو...دم داشتند..از سیاست مداران بی دین ...از متدینین بی سیاست ...از تمام آنان که دین وسیاست را جدا از هم می دانند...از تمام آنان که شهدا را در موزه گذارده اند....وماهی یک بار دست دوست دخترانشان را میگیرند تا باهم به موزه بروند و به یاد شهدا اشک بریزند!!از آنان که در هر میدانی دم از استقلال وپیروزی میزنند الا در میدان جنگ!!!از عروسکان بالماسکه...از وطن دوستان وطن فروش...از زنان مرد صفت!!از مردان زن صفت!!!از همه آنان که شهدا را برای تیراژ می خواهند....از همه آنان که (نون والقلم وما یسطرون ) را (نان) تفسیر میکنند....از رای های ممتنع از تمام آنانی که بین نماز و نرمش و ورزش تفاوتی قائل نیستند...از آنان که به قصد قربت به لاغری روزه میگیرند!!از همه چیز داران بی همه چیز....از امانتداران خائن!از کفهای روی آب ...از ناموس داران بی ناموس!! از زنگارهای روی آیینه ...از مسلمانان مسلمان کش...از پشتهایی که همیشه رو درروی خصم اند!از تمامی آنان که به تقاضای مشروع مظلومگان(قبلت) نا مشروع میگویند...از آنانی که بی حجابند...از آنهایی هم که بد حجابندد...از آنانی هم که خود حجابند!...از بلاهایی که از دماغ فیل نازل شده اند...از آنان که تاسوعا و عاشورا را تنها در تقویم جستجو میکنندو کربلا و کوفه وشام را تنها روی نقشه...از آنان که دیروز را دیدند و امروز را درحسرت دیروز به دیروزی تبدیل میکنند که فردا حسرتش را خواهند خورد...از آنان که چشم به فردا دوخته اند و امروز را فراموش کرده اند...از آنان که پرچمند اما بیرق و علم نیستند... از آنان که کلفتی گردن خود را از تیزی ذوالفقار بیشتر میدانند....از آنان که باده ناب را با ده درصد الکل بالا می دانند...از چشمهایی که درصفین تنها قرآن سر نیزه را دیدند ودر کربلاو کوفه وشام تنها قرآن سر نیزه را ندیدند...از آنان که در صفین تنها قرآن سر نیزه را باور داشتند ودر کربلا وکوفه وشام تنها قران سر نیزه را باور نکردند....از تمامی آنان که فرق بین قران سر نیزه و با قران سر نیزه را نمی دانند....و از تمام آنان که قران را بر سر نیزه کردند...از من که منم از تو که تویی،من وتو که ما نیستیم وما که فنای در او نیستیم...از خنجرهایی که بر پشت مینشینند....از آنان که نی را به گیتار میفروشند...از آنان که می را در مسکر ...از آنان که با شنیدن نام( خردل) یاد چاشنی غذا می افتند...از آنان که با شنیدن نام (موج) تنها یاد جزایر هاوایی می افتند...از آنان که با شنیدن نام توپ مارادونا در خاطرشان زنده میشود نه شهید حاجی پور..از آنان که نمیبینند و می گذرند و از انان که میبینندو می گذرند...از آنان که از آب زلال آب می خورندو از آب گل آلود نان!...از تمام مجذوبین باغهای سبز که هیچ گاه توی باغ نیستند...از سگهای بی وفا از اسبهای نا نجیب...از خروسهای بی دم...از مورچه های تنبل بی کار...از زنبورانی که همه چیز دارند الا عسل واز کلاغهای بی حیا...از قلندرانی که از قلندر بودن فقط سر تراشیدنش را را بلدند...از اشترانی که از شتر بودن تنها کینه ورزیدنش را میدانند....از خرسهایی که از خرس بودن تنها بخل ورزیدنش را فراگرفته اند...از گاوهایی که هیچ ندارند الا شاخ.....از شتر مرغهایی که نه می پرند نه می برند...از آنان که درد دلشان را به درد شکمشان فروخته اند...از آنانی که منتظرند محرم گردد و از یاد برده اند که کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا...از آنان که چوبه محمل و سر زینب رادیدند و منبر ومنطق زینب را نه!! از آنان که غنایم جنگی را در زمان صلح از شهدا میگیرند...از آنانی که برای عدالت سینه چاک میکنند و وقتی عدالت یقه ی خودشان را میگیرد فریاد بر می آورند و تاب حق را ندارند...از آنان که از زدن حرف حق می ترسند....از آنانی که سیاستشان را بی بی سی و سی ان ان تعیین میکند نه امر خدا....از آنها که حضور همه کس را حس میکنند الا خدا!!....از آنان که از همه شرم میکنند جز از خدا!!!
از آنان که بازی می خورند
از بازی ها! از بازی ها! از بازی ها
واز آلودگی هوا!