قال الرسول الله(ص): خوشا بحال کسی که قائم ما را درک کند در حالی که قبل از قیامش پیرو او بوده ودوستانش را دوست بدارد و با دشمنانش دشمن باشد
صدق رسول الله(ص)
فقط بخاطر مهدی!
میگویند هر آنچه از دل براید بردل مینشیند، بدون مقدمه حرف خود را میزنم، این سخنان اول خطاب به خودم و بعد به شما ست.خواستم خواهش کنم که شما رابه امام زمان قسم ،بیاید گناه نکنیم.مساله ی اساسی امروز ما وکلید حل تمام مشکلات و بحرانهای شخصی واجتماعی ما در این عصر ،ظهورامام زمان(عج) است ومهمترین عاملی که موجب طولانی شدن غیبت ایشان میشود همین گناهان ماست! وبهترین چیزی که ظهور را نزدیک میکند ودرک ظهور را برایمان آسان می کند ، وما را از سردرگمی وحیرانی نجات میدهد وما را در گروه یاران مهدی قرار میدهد، ترک گناه است، پس بیایم گناه نکنیم!!
در روایت است که هر شب جمعه امام زمان پرونده ی اعمال همه ی شیعیان را میخواند وموقع خواندن نامه ی اعمال بعضی از افراد، آقا گریه میکند! !!...و از کجا معلوم که آن نامه ی اعمال ما نباشد! وما با اعمال زشتمان موجب آزرده خاطری قطب عالم امکان نشده باشیم...آیا فکر کرده ایم که امام زمان چند سال دارند وچند شب جمعه از عمر ایشان میگذرد، اگر حساب کنیم سالهای سال است که آقا برای گناهان ما شیعیان بی وفا و غافل گریه کرده اند و ما عین خیالمان هم نبوده که صاحبی عزیز تر ازمادر برای ما وبخاطر اعمال ما گریه میکند واشک میریزد...ما چقدر غافلیم!!چه بسیار از اجداد ما که اصلا به فکر امام زمان نبوده اند وچه بسیار پدران ما که صبح را به شب میرسانند در حالی که جز کسب پول بیشتر وراحتی زن وفرزند والبته خودشان به هیچ چیز دیگری نمی اندیشند...ومانیز بهتر است خودمان قضاوت کنیم...حد اکثر کاری که برای او میکنیم عبارت است از دعا اما خدا میداند که بعد از همین دعا برای فرجش چه گناهانی که انجام نمیدهیم!! وشاید آن دعا هم برای این بوده که خود را و وجدان خود را راضی کنیم که بله ما به فکر او هستیم واصلا ما عاشقش هستیم....ما ،بدون رودربایستی همه ی ما خیلی از امام زمانمان(عج) وصاحب مهربانمان دوریم.و آقای ما خیلی غریب است آنقدر غریب که بیگانگان به ما طعنه وگوشه وکنایه میزنند که ..این آقایتان چقدر کم طرفدار دارد.....همه ی ما نامردیم،ما به امام مان به مهربانی که همیشه خیلی به ما نظر دارد (وقتی که ما حتی خودمان را فراموش کرده ایم)به ما توجه دارد پشت کرده ایم،آری امام به ما نگاه میکند وگریه میکند !!اما نه بخاطر خود بلکه فقط بخاطر ما!!برای غفلت ما برای دروغ گفتن ما برای ترک نماز و روزه وحجاب و حیا و چشم چرانی وغضب وغیبت و....باز هم بگم
رفقا ،بیاید گناه نکنیم بیاید تقوا پیشه کنیم...فقط بخاطر آقا...مهمونی خدا نزدیکه، نگذارید با لباس زشت وپاره پاره ی گناه وارد مهمونی خدا بشیم...خیلی زشته ها..آبرومون پیش ملائکه میره ها میگن نگا کن با چه وضعی با چه دلی مهمونی خدا اومدن؟!!خدا هم که تو رمضان دیگه اِند مرام میشه انقدر میبخشه تادیگه خودمون از رو بریم!!بیاید ترک گناه کنیم و به شیطان نفسمون نه بگیم یه نه بزرگ..بیاید به جای اینکه او ما رو به بند گناه بکشه وبه اسیری خودش ببره ما اون رو به بند بکشیم،بخدا کار آسونیه فقط یه کم فکر وشعور و ویه کم اراده ویه کم حیا میخواد.بیایید توبه کنیم بیاید به طرف خدا برگردیم بیایید باهاش آشتی کنیم واصلا معنی توبه همینه(برگشتن) وبرای برگشتن باید گناهانمونو ، از اخلاق ورفتارمون وحتی ظاهرمون ولباس پوشیدنمون اهنگهای حرامی که وجودمون روکثیف میکنند ترک کنیم
یادمون نره ما باید زمینه ساز ظهور امام زمان باشیم ما میخوایم سرباز مهدی(عج) باشیم...بیاید کاری کنیم کارستان که خدا ظهور رو نزدیک کنه وما انقدر خوب بشیم که موقع دیدن مهدی(عج) سرمون رو پایین نندازیم بجاش سرمون رو با افتخار بالا بگیریم تا صاحب عصر و زمان به ما لبخند بزنند(فکر کن)
و چه لحظه ی باشکوهیست لحظه ی دیدار یار...
گفتم شبی به مهدی اذن نگاه خواهم
گفتا که من هم از تو ترک گناه خواهم
بسم الله الرحمن الرحیم
پیامبر(ص)فرمودند:اگر از دنیا نماند جز یک روز، خداوند مردی از اهل بیت مرا بر می انگیزد که زمین را از عدل پر کند همانطور که از ظلم پر شده بود.
صدق رسول الله(ص)
اگر کافر اگر مومن به دنبال تو می گردم
پر از داغ شقایقهاست آوازم برای تو
سلام این یک هفته خیلی فکر کردم..........دوباره جمله ی شهید همت یادم اومد((حاشا که بسیجی میدان را خالی کند))....حتی میتونم بگم خیلی چیزها رو یاد گرفتم....من از دیدن آقا نا امید نمیشم ولی به فاصله ی بی نهایت خودم هم از ایشان پی بردم....من پی به دوریم از آقا بردم...این هفته خیلی به این فکر می کردم که تا حالا کجا بودم...چرا الان اومدم....مگه دنیای اطراف وزندگی چقدر ارزش داشت که صاحبم رو به دنیا فروختم....این هفته خیلی به مهربونی وکرم صاحبخونه پی بردم...میگم چقدر آقام مهربونه که منو با این دل تباه شده راه میده...
چقدر کریمه که به من اجازه ی فکر کردن در بارش رو میده من که لایق نیستم!!!!این هفته راههای جدیدی برای خدمت به آقا جلوی من باز شد ...البته میدونم ایشون به امثال من نیازی نداره اما این نیاز ما ست......بعد 3 سال وبعد از خیلی دوری....هنوز جملات آیت الله امجد تو ذهنمه که می فرمود: ظهور نزدیک و آقا غریب وما باید برای آقا سرباز جمع کنیم....هنوز حرفهای آیت الله صدیقی بالا سر امام رضا(ع) یادم نرفته که به اون عرب بحرینی گفت ((ظهور قریب ان شا الله)) هنوزیادم نرفته که فرمود به اون جوون که این روزها آقا خیلی از دست شیعیانش ناراحته.....وهنوز جمله ی آقا به سید بن طاووس (ره) که حاج اسلام یک سال پیش تو محرم برامون گفت یادمه که فرمود:شیعیان ما مارو فراموش کردند....من هنوز یادم نرفته نیمه ی شعبان سال 79 رو که اون جانبازشیمیایی که آقا شفاشون داده بود گفت امام زمان(عج) به من فرمود که اگر همه ی مردم به اندازه ی آب ته لیوانهاشون برام دعا میکردند من میومدم...هنوز گله ی بی پرده ی آقا به سید بن طاووس تو گوشمه که: اگر شیعیان ما به اندازه ی یه مرغی که گم میکنند نگرانش میشند نگران من میشدند من میومدم!!!....شیعیان ما، ما رو فراموش کردند،اصلا به یاد ما نیستند...بعضی هاشون اصلا ما رو نمی خوان.))...دنیا دنیای عجیبی !!!هنوز یادمه اون نامرد مثلا داشت میومد کربلا....دوستش یه حرفی در مورد امام زمان زد اما این با یه حالت بدی گفت:مگه اون بیاد چیکار میکنه!!!....خیلی حرف برای نوشتن دارم....کامنت های شما و اون پست خواهرم خیلی رو من تاثیر گذاشت وخیلی منو هوشیار کرد از همتون ممنون.... اَه اینهمه نوشتم ولی هنوز اصل مطلب رو نگفتم....مطلب اصلی که میخوام بگم اینه که اگه بشر میخواد سعادتمند بشه راهی جز اتصال به امام زمان نداره...این امر ممکنه دیر یا زود داشته باشه ولی حتمیه.....وما باید سرباز آقا بشیم...این که من نمی تونم ...این که من از ایشون واز دینم کم میدونم نمیتونه جواب درستی باشه....ما اول باید معرفت پیدا کنیم بعد به دیگران انتقال بدیم...ما هیچ فرصتی نداریم که از دست بدیم....خیلیها این فرصت واین نعمت رو از دست دادند که زمینه ساز ظهور باشند...ما هم اگه نجنبیم جزئ اونها میشیم...ما هم یه روز میمیریم...اما باید یه توشه ای داشته باشیم....چه قدر خوب میشه اگه توشه ی ما نوکری صاحب الزمان باشه...ما هیچ وقتی برای تلف کردن نداریم....ما ماموریم ومعذور....وظیفه ی ما زمینه سازی ظهوره ...اگه ما این فرصت نوکری رو از دست بدیم آیندگانی خواهند بود که فرصتشون رو غنیمت بشمرند وما رو بخاطر تنبلیمون واینکه امر خدا رو انجام ندادیم وبا اعمالمون ظهور رو که تحقق وعده ی خداست به تا خیر انداختیم سر زنش کنند ...همونطور که ما اهل کوفه رو بخاطر یاری نرسوندن به امام حسین و تنها گذاشتن او سرزنش و نفرین میکنیم.... اگر ظهور در این عصر نباشه روزی ما مورد سرزنش آیندگان قرار میگیریم....ما نعمتی داریم که 1400 سال شیعه براش ثانیه شماری می کرد واون حکومت اسلامی بود....ما امکاناتی داریم که شیعیان در حسرتش دق کردند...ما امروز میتونیم حرف امامانمون رو به راحتی به همه ی مردم دنیا برسونیم...اما چرا خاموشیم!!!ما در مقابل سلمان فارسی مسئولیم....او از ما میپرسه که من در زمان ممنوعیت نشر حدیث کتاب حدیت رسول الله نوشتم.....شما جوونای انقلاب اسلامی چکار کردید...شیعیان زمان امام کاظم به ما خواهند گفت : ما بخاطر اعتقادمون به شیعه بود که لای دیوارهای قصر خلفا مدفون شدیم....اما شما که کسی بخاطر اعتقادتون شما رو نمیکشه چرا خاموشید....چرا دنیا رو با معارف اهل بیت سر شار نمیکنید...در آخر من از امروز اومدم که سربازی آقام کنم....میخوام زیر این خیمه وهر جای دیگه بود براش نوکری کنم.......اگه هستید بسم الله
ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده
در ضمن دست پر اومدم منتظر باشید
(قبلش پست پایین رو حتما بخونید و کامنت بذارید لطفا!)
هیچوقت شده امانتی رو بهتون بسپرند؟؟ هیچوقت شده احساس مسوولیت کنید و هم بخواهید حق مطلب رو ادا کنید و هم حرمت نگه داشته باشید؟؟
یه روزی یه دوستی خیمه محبانی رو با یه نیتی آغاز کرد... دوستانی پیدا کرد و حالا داره میره...داره میره چون حس میکنه یه امانت رو باید به دست صاحبش برسونه... امانتی که به مراتب مهم تر و گرانبهاتر از امانتیه که الان دست منه...
دوست خوب من داره میره در حالیکه وبلاگش رو به امانت در اختیار من گذاشته و چه مسوولیتی سخت تر از اینکه حرمت نگه داری و حصار نشکنی...
و من خیلی کوچیکم...خیلی سخته و من تنها برای اینکه محبتش رو پاسخ گفته باشم تنها همین پست رو میفرستم...تنها همین پست رو میفرستم و در آخر یه کاسه آب زلال میپاشم رو خاک همین خیمه تا دوستمون زود برگرده... با دست پر برگرده...و این خیمه رو پر کنه از سوغاتیهای سفرش...
دوست خوب من!
تو که داری میری، تو که داری پا تو جاده های سخت و پر رمز و راز عاشقی میذاری یادت باشه با همون نیت پاکی که قدم برداشتی به جاده نگاه کنی... جاده پر پیچ و خم عاشقی اینقدر تصاویر زیبا و مناظر دیدنی داره که یه دل پاک میخواد و یه نیت قاطع تا همه اش رو ببینی و درک کنی...
دوست خوب!
یادت باشه هرکسی پا نمیذاره تو این جاده...صد البته لیاقت میخواد...خیال نکنی مسوولیتی نداری...اینقدرها هستن که اول این جاده ایستادند و منتظرند که برگردی و براشون سوغاتی بیاری از اونچه که دیدی و درک کردی...
دوست خوب!
یادت باشه پا گذاشتن تو این جاده یه کوله بار میخواد پر از عزم راسخ و دل پاک که قبل از حرکت خوب نگاهشون کنی ببین محکمشون کردی؟
دوست خوب!
جاده های در پیش رو ، گامهای لرزان نمیخواد...شونه های لرزان نمیخواد...
دوست خوب!
یادت باشه امانتی که داری میبری...گوهر یکتای انسانیته که باید به سرمنزل برسونی اش...
و در آخر!
به یاد داشته باش که ما اول این جاده منتظریم که یه روزی با دست پر برگردی...به کاسه آب توی دستهام نگاه کن...همین کاسه که الان ریخته میشه رو خاک خیمه ات و گوله گوله میشه گواه انتظار اینهمه آدمه که برگردی...
موفق باشی و ماندگار
محمود عزیز در انتهای ایمیلش نام تک تک شما عزیزان رو برده و ازتون به نیکی یاد کرده...یادتون نره که او نرفته که برنگرده...رفته که با یه کوله بار پر برگرده...
بسم الله الرحمن الرحیم
عیدتون مبارک....ان شائ الله عیدی هممون زیارت وظهور آقا باشه.....
یه تصمیم بزرگ بزرگ گرفتم...می خوام آقا رو ببینم!!!....فکر کن می خوام آقا روببینم.....آره...فکر کن یه طرف قطب عالم امکان ویه طرف بنده ی بیچاره محمود....
.بنازم به بزم محبت که در آن
گدایی به شاهی مقابل نشیند
......شاید مسخره کنید ولی من میخوام ببینمش....مطمئنم اگه بقول حاج آقا یه جو غیرت داشته باشم می بینمش......اولین وآخرین باری که این تصمیم رو گرفتم 3 سال پیش بود که کم آوردم وبه یه چیزای کوچیکتری راضی شدم و دیدار رو وحتی آرزوی دیدار رو از دست دادم....آقا مصطفی ومریم خانوم ،حدیثی که از قول آقا گفتید چند سالی بود که فراموشم شده بود ممنون که باز یادم انداختید که اونچیزی که ما رو از او دور انداخته فقط گناهان ماست.....من میخوام آقام رو ببینم...میخوام شفای همه ی امراض دلم رو ازش بگیرم...میخوام آدمم کنه...میخوام با معرفت بشم ...میخوام مرد بشم.......میخوام درک ظهور برام آسون بشه وموقع ظهور مات وحیرون نشم..........خودش می دونه که محمود الان محمود واقعی نیست میدونه چقدر منو دور کردند از اصالت های خویش.....ولی باز جویم روزگار وصل خویش.......از این به بعد هم دیگه اصلا ما رو نمی بینید....وبلاگ و وبلاگ نویسی هم تعطیل....تا مدتها اینترنت هم تعطیل......قطب عالم امکان کنار منه ومن از او غافلم وخودم رو با این چیزها گول میزنم.......یا بقیت الله از این به بعد تا تو فرمان ندی تا تو اذن ندی دیگه مطالبی از این دست نمی نویسم....من دیگه زیر این خیمه چیزی نمینویسم تا زیر خیمه ی شما نیام...تا دستم رو نگیری ، تا قلبم از عشقت نسوزه وذوب نشه........
دیگه خیمه ی محبان پیش من بها نداره
آره خیمه ی بی مولا بخدا صفا نداره
زیر خیمه ی محبان نیومد حضرت زهرا
آخه از نوکرای خود فاطمه رضا نداره
غلام سیاه مهدی(عج)
محمود ارجمندی
30/6/84
16 شعبان
کم کم داریم به روز تولدت نزدیک میشیم...نکنه امسال هم مثل سالهای دیگه باشه....نکنه نیای!!!....بخدا دلم برات تنگ شده...ترو خدا بگو کی می تونم منم ببینمت...خودت بگو ۱۰۰۰ سال بس نیست...نکنه نیای...ببین احمدی نژاد بخاطر تو چه کار کرد...همه ی دنیا رو یک ماه سر کار گذاشت تا بره تو سازمان ملل چشم تو چشم کافرا بندازه واز عدات بگه...رفت اونجا از تو بگه...ببین بخاطرت چیکار کرد...محکم جلوی همه ی زور مدارای عالم ایستاد و آرزوی ظهور تو رو کرد..کی جرات داشت تو جایی که حتی مسلمونا موقع سخنرانی بسم الله نمیگن...بره و از دعای عهد برات بگه...از فاطمه بگه.....ببین مهدی آخرش رسوامون کردی....دلم میگه...ننویس مسخرت می کنن ...اما وقتی عقل ودل برا معشوق فنا شدن بگذار مردم مسخره کنن
دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد
چون بشد دلبر و با یار و وفادار چه کرد
آه از نرگس جادو که چه بازی انگیخت
آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد