خیمه محبان

ما را حرجی نیست اگر اشک فشانیم.... زیرا که در این بادیه جز نور نکشتیم

خیمه محبان

ما را حرجی نیست اگر اشک فشانیم.... زیرا که در این بادیه جز نور نکشتیم

داغ است و درد دوری!!!

 

 

*باز هم مزار..مزار 14 شهید گمنام....اینجا قلب ایلام است روی  قطعه ای زمین در آنسوی شهر.....یکسالی هست که تقریبا میشود گفت  هر چند هفته یکبار پایمان آنجا باز میشود...یعنی راستش اینست که خودشان راهمان میدهند....معمولا همه جمعه ها بعد از آل یاسین...من و سعید و صادق   گاهی اوقات دیگران نیز دعوت میشوند و با آنها میرویم....هیچ کس نمی تواند حالمان را آنجا دریابد...بعد از نماز هرکدام  یک گوشه ای مشغول میشویم....صادق که  کنار یکی از قبرها مینشیند و رو به قبله زیارت عاشورا میخواند...انگار سر آن شهید را بغل کرده و با هم دارند میخوانند.....سعید..سعید هم مدام مشغول زمزمه است ... گاهی قطعه های از دعای عهد گاهی شعرهایی در مورد امام زمان .....من هم این ته به ستونی تکیه زده ام و خیره خیره قبرها را نگاه میکنم

میشود زنده شوید؟.....میشود با هم حرف بزنیم؟!!...اصلا شما چرا هرهفته راهمان میدهید ؟ خودتان که مرا میشناسید؟؟آهان...لابد میخواهید خوبی ومرامتان را به رخم بکشید و بدی هایم را...وبدی هایم را...آنطرفتر ها مجموعه ی تفریحی چغاسبز است...یکزمانی شده بود مامن شرابخوارها!!! درست کنار مزار

**من و محمد و سعید این  بیرون نشسته ایم.......یکیمان بغض میکند...از آن بغضهایی که نمی توانی جلویش را بگیری و مدام اشک از چشمت جاری میشود...صدایش را صاف میکند با همان حال میگوید...میگویم اگر امام زمان الان روبرویتان بود رویتان میشد به او بگویید آقا !دوستت دارم!؟...خودش گفت:آخر با این همه نامردیها؟؟؟!!

....هیهات....

عاشورا خواندن صادق تمام میشود....میرویم سر مزار آقا سید(از بندگان خوب خدا) فاتحه ای میخوانیم و سلامی عرض میکنیم...

دیگر ساعت 9 شده

*** باز برای رسیدن شهر پای در آن جاد ه ی پیچ در پیچ می گذاریم  و تازه حرفهایمان با هم شروع میشود

 

 

 

 

 

نظرات 32 + ارسال نظر
قاسمی جمعه 6 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 05:26 ب.ظ http://www.amadani.blogfa.com

سلام
آمدنی به روز شد
سر بزنید خوشحالمان می کنید
یا علی

تنها جمعه 6 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 06:57 ب.ظ http://yousuf.blogfa.com

سلام
به فکر ما غفلت زده ها هم باشید.

علی جمعه 6 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 10:05 ب.ظ http://lplnufnd.persianblog.com

سلام
خوبی به خدا نمی دونی چقدر دلم لک زده برای اون موقع ها که وقت و بی وقت می رفتیم بهشت زهرا هر کسی هم می رفت پی کار خودش و با یه شهید درد دل می کرد خیلی وقتها می شد که نصفه شب بلند می شدیم و می رفتیم و چقدر در اخلاق ورفتارمون و ایمانمون تاثیر مثبت می گذاشت ...
ولی امان از دست این روزگار و شیطون که دنیا زدمون کرده دیگه برای این جور مسایل وقت نمی ذاریم
ای خدا ما را به راه راست هدایت فرما و از لغزش های زمان در امان بدار امین یا رب العالمین
داداش گلم قسمت می دم به گلهای پر پر شده ایلام که منو هم دعا کنی خیلی محتاجم اگردعام نکنی اون دنیا جلوت رو می گیرم جدی می گم ...
یا علی

مانیا شنبه 7 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:22 ق.ظ http://dokhtaroneh.blogfa.com

سلام وب قشنگی دارید
فعلا؛
یا علی

مانیا شنبه 7 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:44 ق.ظ http://dokhtaroneh.blogfa.com

مسئله اینه که من اگه میخواسم برم آزاد خیلی راحت با شرط معدل قبوووول میشدم

برای امین عزیزم شنبه 7 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:49 ق.ظ http://www.saze-dele-man-toei.blogfa.com

سلام دوست عزیز

وبلاگ زیبا و پر محتوایی دارین

همیشه سبز باشین

سا علس

... شنبه 7 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 07:53 ب.ظ

از تو بعید بودا..

ناجنس یعنی چی!!!؟؟....

حرفهای نگفتنی شنبه 7 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 08:43 ب.ظ http://www.mimic.blogsky.com

چقدر دلتنگی از میان ثانیه هامان پیداست ....! ~

ندا شنبه 7 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 08:51 ب.ظ http://daftarezendegi.blogsky.com/

سلام خوبی؟؟؟
درسته که ما تو اون دوره نبودیم ولی قلم تو تاثیرش رو گذاشت ممنون باعث شدی کمی به احوال خودمون دقیق تر بشیم و ببینیم کجای کاریم و دیگه....
با خطوط در هم افکار خود
می نویسم ناسزا بر هر چه زشت
نه شرافت پیداست
نه جهنم , نه بهشت
گر به یک بوته گل سجده کنم
گر به پاییز بگویم احسن
هیچ وقت با یکی از شاخه گلی
نوبهاران نشود در شب من
منتظرم با یه دل نوشته .فعلا

مانیا دوشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 09:08 ق.ظ http://dokhtaroneh.blogfa.com

سلام من آپ کردم منتظرم
فعلا؛
یا علی

یکی که اول اسمش صادقه دوشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 04:01 ب.ظ

سلام محمود عزیز
خوبی؟
خوش به حالت که پیش شهدای گمنام می ری
من رو هم دعا کن

علیرضا دوشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 04:32 ب.ظ http://champions.blogsky.com

سلام خوبی
شعرت خیلی عالی بود
حسف که الان شعری یادم نمیاد جوابتو بدم
یا علی

علیرضا دوشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 04:37 ب.ظ http://champions.blogsky.com

سلام شعر یادم اومد وایسا بگم


چون اشتر مست در قطاریم همه
چون گرگ گرسنه در شکاریم همه

گر پرده ز روی کارها برگیرند
معلوم شود که در چه کاریم همه

حمیدرضا دوشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 08:16 ب.ظ http://3noqte

اونجایی که تو زیارت عاشورا میخونی و علی الارواح التی حلت بفنائک دقیقا همینها هستن ... حاج محمود جاهای خوب خوب که میری ما رو هم دعا کن ... یا علی

گمنام سه‌شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 01:38 ق.ظ http://www.ilamcity.com

سلام دوست ان شاء الله رجبی من
اولا این تصویز چیه زدی تو وب
جلب مشتری می کنی؟ ;)
دوما با مرام آپ که میشی یه ندا بدی ضرر نداره ها!
----------
ما رو هم یه جورایی رعوت کن
چه جورشو دیگه نمیدونم

یا علی(ع)

محمد حسین سه‌شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 09:59 ق.ظ http://www.mohammadhosein85.blogfa.com

سلام
واقعاٌاگه امام زمان بیاید و ازم بپرسه که من واسه فرجشون چیکار کردم چه جوابی دارم بدم
من همون کسی هستم که هر هفته آقا را با کارو کردارام به گریه میندازم حالا چه جوری آخه با چه رویی تو چشم آقام نگاه کنم
ببخشین
واقعاٌ مطالبتون جالب بود
موفق باشین و در امان حق

جوانان حزب الله شهرکرد سه‌شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 05:30 ب.ظ http://www.hezbolah4m.blogfa.com

آنهائی که می گویند اگر زمان امام حسین بودیم چه ها می کردیم حالا فرزند حسین هل من ناصر را فریاد میزند اگر برای جنگدن نیاز به افراد ندارد برای رساندن صدای مظلومیتش به جهان نیاز به ما دارد برخیزید و با هروسیله کمک کنید که فردا دیر است .
سید حسن تو نماد غیرت شیعه هستی ولی تو باور کن که اگر مسئولین ما راه جهاد و شهادت را باز بگذارند لحظه ای دریغ نخواهیم کرد و اگر اقدامی بموقع و عزتمندانه از طرف امت اسلامی در حمایت از مقاومت اسلامی صورت نگیرد ننگ ابدی را به دنبال خواهد داشت.
وبلاگ بسیار پرمحتوا و زیبائی دارید ما هم شما را به بازدید از وبلاگمان دعوت می‌کیم

مانیا پنج‌شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 06:23 ب.ظ http://dokhtaroneh.blogfa.com

سلام من آپیدم منتظرم
فعلا؛
یا علی

ندا جمعه 13 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 11:11 ق.ظ

سلاممممم
بگویید که بر گورم بنویسند زندگی را دوست داشت ولی آن را نشناخت مهربون بود ولی مهر نورزید طبیعت رادوست داشت ولی از آن لذت نبرد در آبگیر قلبش جنب و جوش بود ولی کسی بدان راه نیا فت در زندگی احساس تنهایی می نمود ولی هرگز دل به کسی نداد و خلاصه بنویسید زنده بودن را برای زندگی دوست داشت نه زندگی را برای زنده بودن
منتظرمممم

تنها شنبه 14 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 01:25 ب.ظ http://yousuf.blogfa.com

سلام
بیائیم در طرحی جامع با تبلیغ در وبلاگها و دوستانی که در لیست مسنجرمان هستند ،برای مبارزان حزب الله در ستیز علیه لشکر کفر اسرائیل کمک مالی جمع آوری کنیم.
برای آگاهی بیشتر به وبلاگ http://yousuf.blogfa.com سر بزنید..
خداوند یاورتان باد

مهدی شیخ دوشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:57 ب.ظ http://www.4baagh.blogfa.com/

سلام
بابا رابرت ردفورد! بابا پل نیومن! بابا بچه خوش تیپ!!!
عجب عکسی!

کجایی خبری نیست ازت؟ گفتیم رفتی لبنان جا موشک شلیکت کردن حیفا! نگو رفتی یه ور دیگه...

زیارت عاشورا... بالا سر شهدا... التماس دعا!

یا علی مددی

پوریا (شبانه های بی تو) دوشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 09:57 ب.ظ

از وقتی یادم میاید به این افتخار میکردم که یکی از بهترین مردان روزگار صاحب من است.....کسی که تمام نخلان مدینه آرزو میکردند که در باغ او باشند.
بعد ازآن به تمام مردان وزنان وتمام عالم فخر میفروختم که محافظ خانه آن مرد وزن بزرگ هستم.
به این مباهات میکردم که در روز چندین بار توسط این مرد وزن وفرزندانش نوازش میشدم.
تا این که آن روز آمد...آن روز شوم ...میدیدم که آن مردان به کمین نشسته بودند که مرد از خانه برون رود
میدیدم که زن در خانه تاب ندارد....مرد رفت...نامردان به سمت من آمدند..به در کوفتند ولی غیرتم اجازه باز شدن نمیداد...باز به در یورش بردند ولی همتم اجازه باز شدن نداد
از آن سو کنیز به سمت در امد...زن اجازه ندادکه کنیز در را باز کند
مردان محکم تر کوفتند ومن محکمتر ایستادم..هر چه مردان فشار وزور را بیشتر میکردند ، تحمل وتحکم من بیشتر میشد..تا اینکه مرا آتش زدندبا خود گفتم :نمیگذارم داخل شوید مگر اینکه من اینجا نباشم وسوخته باشم...
ناگهان توی دلم خالی شد..همزمان یکی ازمردان با لگد به در کوفت واز سوی دیگر زن داشت در را بر روی میهمان ناخوانده باز میکرد...
نمیخواستم باز شوم ولی ...ولی همت و اراده زن مانع از من شد ولی ای کاش مانع میشدم..ای کاش مرد در خانه بود
در باز شد..محکم باز شد ..یاس بین در و دیوار ماند...
کودکان زخمی از یورش مردان ..خانه بهم ریخته از این ناجوانمردی
یکی از کودکان دوید نیمه مرا به کنار زد و دوان دوان به کوچه دوید.....
مردان که رفتند..کنیز تکه آتش گرفته مرا به کناری زد وبانو را بیرون کشید..
مرد آمد ..آن مرد با چهره ای هراسان آمد...آن مرد به من نگاه کرد ومن از شرم سرم را پایین انداختم
مرد آرام آرام به سمت بانو آمد.....بانو تکان نمیخورد...حتی مرد احساس کرد که نفس نمیکشد...
مرد آرام صدا زد :

فاطمه ..فاطمه.... انا علی

بانو چشمانش را باز کرد وبست........................
میمیرم وزنده میشم وقتی چشمات باز وبسته میشه

پوریا (شبانه های بی تو) دوشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 09:58 ب.ظ

سلام
زیارت قبول

[ بدون نام ] چهارشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 10:04 ب.ظ

فامیل سالاری در بزرگترین قرارداد صنعت نفت و گاز کشور
سایت حکومتی عارف نیوز: بزرگترین قرارداد تاریخ صنعت نفت وگاز کشور دچار فامیل بازی افراد شاخص دولت نهم شد. قرارداد صادرات گاز کشورمان به کشور چین که دارای ارزش 100 میلیارد دلاری است توسط علی سعیدلو معاون اجرایی دولت به علی خیراندیش ، شوهر خواهر هاشمی ثمره (مشاور عال رییس جمهور) واگذار شد.
این قرارداد که "NIOC LNG" نام دارد بزرگترین قرارداد صنعت نفت و گاز کشور است که در طول تاریخ کشورمان قرارداد بی سابقه ای محسوب می شود به گونه ای که ارزش آن برابراست با دو سال درآمد فروش نفت کشور.
علی خیراندیش، شوهر خواهر هاشمی ثمره بدون هیچ سابقه ای در صنعت نفت ، پیش از این در کار ساخت وساز ساختمان های مسکونی فعالیت می کرده است.
لازم به ذکر است هاشمی ثمره (مشاور عالی رییس جمهور) ، مجتبی هاشمی ثمره (معاون اداری مای وزارت صنایع) مهدی هاشمی ثمره (معاون وزیر نیرو) هر سه برادر وخواهر زاده های محمد رضا باهنر(نایب رییس مجلس) هستند.

سعید جمعه 27 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 02:18 ق.ظ http://امان عصر.blogsky.com

سلام و خسته نباشی وبلاگت خیلی عالیه مطالب خوبی هم نوشتی من هم تازه راه افتادم تو وبلاگ نویسی خوشحال میشم اگر از وبلاگم دیدن کنی و منو راهنمایی کنی در ضمن من لینکت رو هم تو وبلاگم گذاشتم خوشحال میشم اگر لینک وبلاگ منم رو تو هم داشته باشی یا علی

سعید جمعه 27 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 02:24 ق.ظ http://امان عصر.blogsky.com

راستی یادم نبود اسم انگلیسی وبلاگم اینه
amaneasr.blogsky.com

حرفهای نگفتنی شنبه 28 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 02:58 ب.ظ http://www.mimic.blogsky.com

اگر مایلیم پیام عشق را بشنویم بایستی خود نیز این پیام را ارسال کنیمد برای روشن نگاه داشتن چراغ ناچاریم در آن نفت بریزم د

گمنام پنج‌شنبه 2 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 06:06 ب.ظ http://www.ilamcity.com

با سلام خدمت دوست گلم روح جاودانه
نیستی عزیزکجای؟؟

ارمیه چهارشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 03:17 ب.ظ http://hezbollahi.mihanblog.com

کی می توان نرفتن
کی می توان صبوری ....

مهدی شیخ جمعه 10 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 04:18 ب.ظ http://4baagh.blogfa.com/

سلام
پسر کجایی تو؟
اومدی خبر بده.
یا علی مددی

[ بدون نام ] دوشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 11:36 ق.ظ http://saharnazdikast.blogsky.com

سلام
نیستید انگار چند وقتیه؟
التماس دعا
یا حق

نارسیس سه‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 08:31 ق.ظ http://www.janamaz.persianblog.com

سلام خدا قوت درضمن شما علی اقا هروقت رفتید بهشت زهرا عوض ما هم شهیدان را زیارت کنید التماس دعا دارم چون من تا به حال بهشت زهرا نرفتم هر بار هم که تهران امدیم وقت نکردیم برویم بهشت زهرا اگر این کار بکنید ممنون میشوم خدا نگهدار

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد