خیمه محبان

ما را حرجی نیست اگر اشک فشانیم.... زیرا که در این بادیه جز نور نکشتیم

خیمه محبان

ما را حرجی نیست اگر اشک فشانیم.... زیرا که در این بادیه جز نور نکشتیم

. حرف من اینه که ما هم داریم باکار هامون هرروز دل مهدی رو خون می کنیم...با حرفمون  با کارامون...با گناهمون ...با غیبتمون... با طرز لباسمون ....با نگاهمون.... حتی شاید با آهنگهایی که گوش میدیم

می خوام یه حدیثی رو از امام صادق بگم که خیلی منو تکون داد وفکر کنم در مورد شمام همین باشه  ایشون به یه جوونی که فکر کنم به یه دختری نگاه کرد فرمود ((خدا لعنتت کنه که تو جد ما حسین رو کشتی   جون گریه کرد گفت آقا من که تو کربلا نبودم اصلا اون زمان به دنیا نیومده بودم ... امام گفت :کسی که تو جامعه ی اسلامی علنا فساد  کنه جزئ قاتلای جد ما حسین روز قیامت محسوب میشه))...و حالا وای به من غم مهدی غم خودش نیست غم ما شیعه های غافل...  غم منه که روزم به شب میشه وشبم به روز اما نمیدونم یه آقای مهربون که از مادر برام دلسوز تره داره غصه ی کارهام رو میخوره.....امام زمان چند سال داره. ببین چند ساله که با ما و امثال ما داره سر میکنه ...بخد اگه سنگم بود تا حالا از غصه تکه تکه می شد ....مادرش  فاطمه نتونست 90 روز ظلمی که بعد از رحلت پیامبر(ص) به اون وارد شده رو تحمل کنه...اما مهدی ما ببین چطور ما رو تحمل می کنه وحتی وقتی بعد از اینهمه نا مردی باز صداش میزنیم بازهم با لبخند جوابمون رو میده...همه ی حرفم اینه که مبادا از امام زمانمون غافل بشیم وبا کارهامون دلش رو خون کنیم!!

....در آخر یه شعری که شاید زبان حال حضرت علی  رو میارم:

گوش بکنید داره میاد

 صدایی از شهر نجف

لباتون رو ببندیدو هرگز نباشه هیچ حرف

صدا میگه من علی ام

شیر خدا من  ولی ام

مهدی من غصه داره

از همتون ناراضی ام

پسر من مثل خودم

غریبه و وای بر شما!

اینطور می خواید که ما باشیم

شفیعتون روز جزا

چرا دل عزیزم رو

 با کاراتون رنجش میدید

آی شیعه ها باشماهام

 مهدی رو هی عذاب ندید!

مهدی من چاه نداره

که درد دل باهاش کن

مهدی من یار نداره

 که اونوهمراهیش کنه

سلام....
 سلام ...بازم اومدم ...اما اینبار با یه کوله بار پر از عشق و صفا ...باز اودم اما اینبار با یه سینه پر از محبت  ... بچه ها من از زیارت امام رضا میام.....  بچه ها آقام انقدر مهربونه ... عجب  حرم خوشگلی ... چه نوری ...چه سروری..... چه عشقی... بچه ها آقا  خیلی خوبه... بخدا الان  که هنوز سه روز نشده اومدم خیلی دلم براش   تنگ شده ....


    جانم  آقا ...جانم رضا

یه خبر خوب وغیره منتظره ...!!!! فردا می ریم امام رضا
...یعنی زیارت امام رضا ....
3 سال بود که نرفته بودم اما بالاخره اقا بهم اجازه داد
 دستت نمی رسد گر بر آستان مولا
                        مشهد بیا که فرقی با کربلا ندارد .. .

برای همتون دعا می کنم ...

غم این خفته ی  چند....

دیشب رفتم به زیارت عاشورا ی هفتگی... خدایی خیلی  چسبید.. ..آخه مگه می شه سلام کردن به امام حسین(ع) به آدم نچسبه ...واقعا آدم شیرینی سلام رو زیر زبونش حس

می کنه بیچاره اونایی که این شیرینی رو از خودشون دور کردن وبه چیزای دیگه پرداختن.... دیشب قبل از دعاحال خوبی نداشتم.... هنوز صدای اون بسیجی تو  گوشمه که

با بغض داشت درد دل می کرد  ...بعد از نماز که راه افتادم که برای دعا به حسینیه ی حضرت رقیه(س) برم خیلی حالم گرفته بود.... تلویزیون گفته بود : سفیر قبرس به یه

دختر ایروونی تجاوز کرده!!!.....از هر کوچه یا خیابونیکه می رفتی انقدربد حجاب بود ام خدا اینا همشون خواهر مان چیکار کردیم که خواهرامون اینطور شدن...انقدر لات و لوط بود من

نمیدونم این دخترا چطور دلشون میاد که اینطوری خودشون رو به این اوباشهای معتاد می چسپونن ....اونقدر حالم بد بود که نزدیک

بود جلوی یه دختر وپسر که بد جوری به هم چسبیده بودندو دل وقلوه به هم میدادن شروع کنم به گریه با صدای بلند ...بغض گلوم رو گرفته بود ...زیر لب داشتم روضه ی

علی اصغر رو می خوندم.....چه بی صبری ...علی لای لای...چه بی تابی... علی لای لای...چرا مادر... علی لای لای...نمی خوابی.... علی لای لای...یه جرعه آب برات بسه

....یه ذره از فرات ناب برات بسه...چقدر تغییر کردیم....رنگ شهرمون چقدر عوض شده....پسرا غیرتتون کجاست؟....دخترا حیا تون حجابتون چی شد؟....چی شد که عکس شهدا جمع

شده از خیابونا ...چی شد که بی حیا شدیم پا می ذاریم رو اون خونا....وهنوز صدای اون بسیجی تو  گوشمه(ای مردم ما همه خواهیم رفت شما را بجان امام

مگذارید یاد جبهه از ذهنها زدوده شود...شما را بخدا نگذارید خاطرات شهیدان

در ضمیر دلهای غفلت زده به فراموشی سپرده شود)...

کاشکه راه کربلا دوباره وا بشه حسین

دیدن کرببلات نصیب ما بشه حسین