خیمه محبان

ما را حرجی نیست اگر اشک فشانیم.... زیرا که در این بادیه جز نور نکشتیم

خیمه محبان

ما را حرجی نیست اگر اشک فشانیم.... زیرا که در این بادیه جز نور نکشتیم

                                                خدا کند که بیایی

الا که راز خدایی خدا کند که بیایی                تو نور غیب نمایی خدا کند که بیایی


شب فراق تو جانا خدا کند به سر آید            سر آید وتو بایی خدا کند که بیایی


دمی که بی تو بر آید خدا کند که نیاید           الا که هستی مایی خدا کند که بیایی


به هر دعا که توانم ، ترا همیشه بخوانم           الا که روح دعایی خدا کند که بیایی


دل مدینه شکسنه ، حرم به راه نشسته     تو  مروه ای تو صفایی خدا کند که بیایی


به سینه ها تو سروری ، به دیده ها همه نوری   به درد ها تو دوایی خدا کند که بیایی


قسم به عصمت زهرا بیا ز غیبت کبری      دگر بس است جدایی خدا کند که بیایی

 

منم عمو هستم....


 

 الان ساعت حدود 12...خیلی خوشحالم ....آخه برای اولین بار عمو شدم......هنوز اسم این برادر زاده ی ما معلوم نیست.....یکی میگه حامد ..یکی میگه علی... یکی میگه حسین ولی هنوز هیچی معلوم نیست  ....به قول سیاسیون: رایزنی ها هنوز ادامه دارد......راستش هیچکدوم هنوز فکری برای اسم نکردن ......این بچه فعلا بی نام......آره دیگه به عموش (یعنی من) رفته آخه مادرم میگه تا روزی که برات شناسنامه  گرفتیم هنوز اسمت معلوم نبود.... بابات از ثبت احوال زنگ زد گفت اسمت رو محمود گذاشته....... احتمالا سر انجام این بچه هم مثل ما باشه.......... خیلی خوشحالم............. یا علی



اینم یه عکس دیگه از مناظر استانمون




بنده ی عشق ام و از هردو جهان آزادم----------------------------


------------------------------------عاشق زینب ام و اهل حسین آبادم




اینم یه منظره عالی از ایلام(کوه قلاقیران)